پرسش وپاسخ

سئوال ازاهل سنت وپاسخ شیعه به اهل سنت

پرسش وپاسخ

سئوال ازاهل سنت وپاسخ شیعه به اهل سنت

علل و عوامل جنگ‌ها در دوره حکومت امام علی (علیه السلام

 

علل و عوامل جنگ‌ها در دوره حکومت امام علی (علیه السلام)

فرانک رضاپور


چکیده

مقدمه

سه جریان مخالف از منظر پیامبر (ص) و وصی ایشان

جنگ جمل؛ جنگ با پیمانشکنان

آشنایی با طلحه و زبیر

انگیزه ناکثین و ویژگیهای حکومت علی (ع)

ویژگیهای حکومت امیرالمومنین (ع)

الف) حاکمیت ارزشهای الهی

ب) قاطعیت

ج) عدالت

د) بازگرداندن اموال خائنان به بیت المال

آتش افروزان جنگ جمل

علت همکاری عایشه در جنگ جمل

اتحاد شوم

جنگ صفین

مقدمات جنگ صفین

علل جنگ صفین

جنگ نهروان

نتیجه گیری

منابع

 

چکیده

دوران حکومت کوتاه امام علی (ع) شاهد شکل­گیریِ سه جنگ معروف جمل، صفین و نهروان میان مسلمانان بوده است؛ جنگ­هایی که در عصر نبوی و نیز خلفای پیشین اثری از آنها دیده نمی­شود. آنچه در این نوشتار مورد تأکید است، واکاوی عوامل بروز جنگ­های یادشده است. بر اساس شواهد تاریخی عدالت­محوری حکومت علوی، پیروی از هواهای نفسانی برخی چهره­های سرشناس از صحابه و نیز عدم درک درست از موقعیت مهم­ترین علل جنگ مخالفان امام علی (ع) با ایشان بوده است.

مقدمه

با وجود وصیت­های فراوان رسول گرامی اسلام (ص) مبنی بر جانشینی امامان دوازده­گانه از نسل خود، تاریخ اسلام کمتر شاهد روی کار آمدن ایشان بوده است و پنج سال و سه ماه حکومت جامعه‌ی اسلامی بر عهده‌ی امامان شیعی بود. در این میان، امام علی (ع) حدود چهار سال و نه ماه و امام حسن مجتبی (ع) حدود شش ماه امر حکومت را در اختیار داشتند.

امام علی (ع) در حالی عهده­دار خلافت جامعه‌ی اسلامی شد که در ابتدای امر، بیعت شدید و محکم مردم را با خود به همراه داشت، این در حالی بود که خلیفه‌ی دوم با رأی خلیفه‌ی اول به مقام خلافت رسیده بود و خلیفه‌ی سوم نیز از میان شورای شش نفره متصدی این منصب شده بود. با وجود این، آتش اختلاف و جنگ داخلی میان مسلمانان در دوران حکومت امام علی (ع) بیش از خلفای پیشین بوده و جامعه‌ی اسلامی شاهد سه جنگ داخلی میان مسلمانان در این چهار سال بود.

این واقعیت تاریخی در نگاه برخی کوته­فکران از امام علی (ع) شخصیتی جنگ­ستیز، خشونت­طلب و غیرسیاستمدار ساخته است.

سوالی که پیش روست آن است که عوامل اصلی وقوع جنگ­های طولانی در این دوران  چه بوده است؟

سه جریان مخالف از منظر پیامبر (ص) و وصی ایشان

حکومت چندساله امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) با سه جریان مخالف در برابر خود مواجه بود:

الف) جاه طلبان و مقام پرستان که در آغاز با علی (علیه السلام) بیعن کرده بودند تا بتوانند از این راه به مقام و ریاستی نائل آیند، اما پس از آنکه علی (علیه السلام) به حکومت رسید و ارزشهای الهی را بجای ارزشهای پوسیده جاهلی نهاد، اینان از حکومت حضرتش مأیوس شده و شروع به مخالفت با آن نموده و علیه حکومت اسلامی علی (علیه السلام) شورش کردند.

نام این گروه در تاریخ اسلام «ناکثین» پیمان شکنان می‌باشد.

ب) ظالمانی که از حکومت پیشین بهره‌ها می‌بردند، دزدیها و غارتگریها می‌نمودند و از این راه اموال فراوانی بهم زده بودند و با سر کار آمدن حکومت عدل علی (علیه السلام) از تمام غارتگری‌ها ممنوع گشته و به شدت با ستم آنان مبارزه شد.

نام این گروه در تاریخ اسلام «قاسطین» است.

ج) کوته فکران و خشکه مقدسان و ظاهر بینانی که فقط برای آنها ظاهر مطرح است نه حقیقت و به شدت به عقیده‌ی باطلشان پای بندند. نام این گروه در تاریخ اسلام «مارقین» یا «خوارج» می‌باشد.

علی (علیه السلام) این سه جریان را اینگونه بیان می‌فرماید:

«فَلَمَّا نَهَضتُ بِالاَمر نَمَثَت طَائِفةٌ وَ مَرَقَت اُخری وَ قَسَطَ آخَروُنَ»[1]

اینها سه جریانی هستند که در حکومت عدل علی (علیه السلام) پدید آمدند و بدیهی است که در برابر هر حکومت عدلی این سه جریان قد علم خواهند کرد.

حموینی در فرائد السمطین از ابن مسعود نقل نمود که حضرت رسول (ص) روزی به خانه ام سلمه تشریف بردند، در همان موقع علی (علیه السلام) نیز وارد شدند. پیغمبر به ام سلمه فرمود: «هذا قاتل الناکثین و القاسطین و المارقین من بعدی»[2] «این علی کشنده‌ی پیمان شکنان و سرکشان و از دین بیرون رفتگان، است.»

امام در اظهارات خود می‌فرماید: «من مأمور شده‌ام که با ناکثین و قاسطین و مارقین جنگ کنم و مأموریت خود را انجام دادم. ناکثین همان اهل بصره و جز آن‌ها از یاران جمل بودند. و مارقین همان خوارج بودند و قاسطین اهل شام و جز آن‌ها از هواخواهان معاویه‌اند.»[3]

شکی نیست که جنگ و پیکار با این سه دسته ناکثین، قاسطین و مارقین که پیغمبر قبلاً خبر آن را داده است از فضائل علی (علیه السلام) به شمار می‌رود زیرا با توجه به آن همه احادیث بر حق بودن علی (علیه السلام) و اینکه بغض علی کفر است که آنها را هدایت کند مبادا دنیای پس از علی بگوید اگر آنها انحرافی داشتند علی با آنها جنگیده بود و لذا امیرالمؤمنین با خون دلی در ظرف 4 سال با این فرقه جنگید و اگر کشته نمی‌شد آنقدر می‌جنگید تا بینی همه گردنکشان را به خاک بمالد و دین را براساس محکمی استوار سازد.

جنگ جمل؛ جنگ با پیمان­شکنان

عثمان بن عفان خلیفه‌ی سوم مسلمانان روشی متفاوت از دو خلیفه‌ی پیش از خود را پیشه ساخته بود؛ بدین معنا که خویشاوندان خود و نیز بنی امیه را در مناصب دولتی بسیار به کار گماشته که در پیِ آن ثروت­اندوزی کلانی به وسیله‌ی ایشان صورت گرفت. سرانجام خود او در آتشی که افروخته بود سوخت و مهاجمان مسلمان او را به هلاکت رسانده و بر عمر و خلافت وی پایان دادند.

امیرالمؤمنین با تمام توان از کشته شدن عثمان جلوگیری می‌کرد و خود بارها بر همین منظور سخنرانی نموده و مردم خشمگین را از نزدیک‌ شدن به خانه وی بر حذر داشت... و فرزندش امام حسن (علیه السلام) را برای یاری عثمان به داخل خانه‌اش فرستاده... و در دفن او شرکت داد....[4]

در این میان طلحه و زبیر از دشمنان سر سخت خلیفه سوم بودند و او را «نعثل» و کودن و سفیه می‌خواندند و فرماندهی مهاجمین را به عهده داشته، و حتی عثمان را مسلمان ندانسته و اجازه نمی‌دادند او را غسل داده و یا کفن نمایند!

و بر این اساس وی را در قبرستان یهود دفن کرده و جنازه و تشییع کنندگان را که تعداد آنان به ده نفر نمی‌رسید سنگباران کردند!!![5]

خلیفه سوم هنگامی که در محاصره‌ی شورشیان بود، دست به دعا برداشته و می‌گفت اینهمه شورش از سوی طلحه است، خداوندا از شرّ او مرا حفظ کن، وی این جمعیت را بر ضد من تحریک کرده است.[6]

سرانجام پس از پنج روز از قتل عثمان مردم به خانه ولایت ریخته و «البیعة البیعة» گویان صاحب خلافت را به مسجد کشانده و در یک ازدحام بی‌سابقه با مولاب متقیان بیعت کردند...[7]

نخستین کسانی که با آن حضرت بیعت کردند، آتش افروزان جنگ جمل یعنی طلحه و زبیر بودند.[8] ایشان همان کسانی بودند که پیمان خود را شکسته و جنگی برخاسته از وسوسه­های شیطان را میان مسلمانان برپا کردند.

آشنایی با طلحه و زبیر

دو چهره معروف ناکثین ـ پیمان شکنان ـ عبارتند از: طلحه و زبیر. طلحه از طائفه تیم بود و عایشه از مدتها پیش برای خلافت او کوشیده بود. زبیر نیز پسر عوام اسدی شوهر خواهر عایشه و عمه‌زاده‌ی پیغمبر، از مسلمانان قدیمی بود و چون از قبایل معتبر قریش بود خویش را از ابوبکر و عمر برای خلافت شایسته‌تر می‌دانست و تمایلات او مکتوم نمانده بود. این دو مسلمان قدیمی در دوران ابوبکر و عمر و عثمان ثروتی گزاف اندوخته بودند. به گونه­ای که وقتی طلحه مرد سیصد بار طلا و دو میلیون درم و دویست هزار دینار نقد از او به جا ماند و ارزش املاکش سی‌هزار هزار یعنی سی میلیون درم بود و زبیر هزار برده و چهل میلیون درم بجای گذاشت.[9]

این سابقه‌ی سران قوم در کار ثروت اندوزی بود که انگیزه شورش ناکثین را برانگیخت. و از آنجائی که عایشه، بر شتری سوار بود، این جنگ به جنگ جمل شهرت یافت.

انگیزه ناکثین و ویژگیهای حکومت علی (ع)

انگیزه‌ی ناکثین در برپاییِ جنگ جمل علیه حکومت عدالت گستر علی (علیه السلام) را باید در ماهیت حکومت علی (علیه السلام) جست و ویژگیها و خطوط اصلی حکومت حضرت را مورد بررسی قرار داد. علی (علیه السلام) خود در جمله‌ای می‌فرماید:

«اِنَّ هَؤلاءِ قَد تَمَالَؤُوا عَلیَّ سَخطَةَ اَمارَتی وَ سَأصبِرُ مَالَم أَخَف عَلَی جَمَاعَیکُم»[10]

«همانا این گروه (ناکثین) بخاطر نارضایتی از حکومت من به یکدیگر پیوسته و من تا هنگامی که بر اجتماع شما خوفناک نگردم صبر خواهم کرد.»

ویژگی­های حکومت امیرالمومنین (ع)

حکومت علی (علیه السلام) دارای چند ویژگی اساسی است

الف) حاکمیت ارزشهای الهی

در حکومت علی (علیه السلام) ارزشهای جاهلی مطرود و ارزش­های الهی جایگزین آنها می‌گردند و اصولاً انقلابی که علی (علیه السلام) در پی آن است جز با انقلاب در ارزشها و حاکمیت آنها حاصل نمی‌شود. به گفته برخی محققان تا انقلاب ارزشها در جامعه پدید نیاید، هرگز نمی‌توان گفت انقلابی پدید آمده است.[11]

آری حکومت علی (علیه السلام) حکومت ارزشهای خدایی است و طبیعی به نظر می‌رسد که در این حکومت جایی برای ریاست طلبانی همچون طلحه و زبیر نخواهد بود.

ابن ابی الحدید گوید: «طلحه و زبیر به هوس ریاست کوفه و بصره با علی (علیه السلام) بیعت کردند، ولی آنگاه که پایداری علی (علیه السلام) را در دین و تصمیم محکم و سازش ناپذیری وی را دیدند و مشاهده کردند که علی (علیه السلام) مصمم است تا خط اصلی حکومتی‌اش را بر مبنای کتاب و سنت پیامبر گرامی اسلام قرار دهد، سر به شورش برداشتند.

آری علی (علیه السلام) با این شیوه و اصول حکومتی‌اش باید اولین نبردش را علیه پاسداران ارزشهای جاهلی آغاز کند.

ب) قاطعیت

دومین برنامه حکومت علی (علیه السلام) قاطعیت است. البته قاطعیت در بینشی مخصوص که از متن قرآن گرفته شده است؛ چنانکه در توصیف پیام­آوران الهی می­فرماید: «الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَلَتِ اللَّهِ وَ یخَْشَوْنَهُ وَ لَا یخَْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ  وَ کَفَى‏ بِاللَّهِ حَسِیبًا»[12]

«(پیامبران) پیشین کسانى بودند که تبلیغ رسالتهاى الهى مى‏کردند و (تنها) از او مى ترسیدند، و از هیچ کس جز خدا بیم نداشتند و همین بس که خداوند حسابگر (و پاداش‏دهنده اعمال آنها) است.»

امام علی (علیه السلام)، سازش کار نبودن، همرنگ جماعت نشدن و پیروزی نکردن از هواهای نفسانی را سه شرط اصلی برای برپاداشتن دین خدا می‌داند و این سه ویژگی بخوبی در وجود حضرتش مشاهده می‌شود. آنگاه که مردم پس از کشته شدن عثمان به او روی آوردند، رسماً اعلام می‌کند، طبق آنچه صلاح بدانم با شما رفتار می‌کنم.[13]

و این ویژگی ذاتاً، دشمن پرور است، زیرا دشمن در برابر چنین انسان پولادینی، منفذی هرچند بسیار باریک برای عبور نمی‌یابد، این است که با امید می‌شود و دست به توطئه می‌زند.

و طلحه و زبیر می‌بینند که با قاطعیت علی هرگز نمی‌توانند سر آشتی فرود آرند و از اینجاست که توطئه را آغاز می‌کنند.

ج) عدالت

سومین انگیزه شورش ناکثین، عدالت علی (علیه السلام) بود. علی (علیه السلام) تبلور عدالت در تمام ابعاد آن بود و تا آنجا برای تحقق عدالت کوشید که در راه آن کشته شد و یکی از مهمترین مسائل دردناک برای دشمنان، بعد عدالت اقتصادی علی (علیه السلام) بود.

علی (علیه السلام) اهل باج دادن نبود که با حاتم بخشی از کیسه بیت المال برای خریدن سیاستمداران و سیاست بازان اقدام کند، او فقط به یک چیز می‌اندیشید و آن عدالت بود.[14]

طلحه و زبیر هرگز نمی‌توانند با چهره‌ی سرشار از عدالت علی (علیه السلام) کنار بیایند، از این رو سر به شورش می‌برند تا عدالت را نابود کنند. روشن است که اگر علی (علیه السلام) با آنها سازش می‌کرد نه تنها مخالفت نمی‌کردند، که از هواداران شیفته‌ی او نیز می‌شدند ولی علی علیه السلام هرگز اهل سازش نیست!

د) بازگرداندن اموال خائنان به بیت المال

چهارمین انگیزه مخالفت پیمان شکنان عبارت است از بعد استثماری و ضد غارتگری حکومت عادلانه‌ی علی (علیه السلام).

او نه تنها تجاوزات و غارتگری‌ها را در حکومت خود بر نمی­تابد، بلکه در مورد حیف و میلهایی که در حکومتهای پیشین نیز شده، تصمیم قاطع گرفته و عزم خود را بر بازگرداندن آنها به بیت المال جزم می‌نماید و از اینجاست که دشمنی‌ها با حکومت علی (علیه السلام) آغاز می‌شود.

آتش افروزان جنگ جمل

در تحلیل عللی که باعث شورش اصحاب جمل گردید. افزون بر عاملی که بدان پرداختیم علل دیگری نیز مؤثر بودند. احساس برابری که طلحه و زبیر نسبت به علی (علیه السلام) داشتند و به سبب حضور یکسان هر سه نفر آنان که در شورای عمر پدید آمده بود از یک سو، و کوشش امویان و به ویژه معاویه در بحران آفرینی در جامعه و مقابله با حکومت وقت از سوی دیگر می‌تواند در این راستا مورد توجه قرار گیرد.

در تاریخ جنگ جمل آمده است که چون علی (علیه السلام) به خلافت رسید نامه‌ای به «معاویه» نوشته و او را در جریان قتل عثمان و بیعت مردم با آن حضرت قرار داد و از وی خواست پس از بیعت با علی (علیه السلام) رهسپار مدینه گردد و پست ریاستش را رها نماید.

فرزند ابوسفیان چون مقام و منصب خویش را در خطر زوال دید، از در حیله وارد گشته و نامه‌ای بدین مضمون به زبیر نوشت: «به نام خدا، به بنده خداوند امیرالمؤمنین!! «زبیر از معاویه پسر ابوسفیان

اما بعد، من همراه با مردم (شام) با تو بیعت نمودم، همگی از این امر استقبال نموده، ولی مواظب باش که پسر ابوطالب در تسخیر دو شهر کوفه و بصره بر تو پیشی نگیرد، لازم به ذکر است که بعد از تو نیز با طلحه بیعت کرده‌ایم، شما به خونخواهی عثمان خروج کنید و مردم را به یاری خویش دعوت کنید...»[15]

چون این نامه به زبیر رسید او در پوست خود نمی‌گنجید و نامه را به طلحه نیز نشان داد. و مقدمات جنگ جمل را فراهم ساخت و با صد و هشتاد درجه تغییر، از دشمنی خونی عثمان به وارثان خونخواه وی تبدیل گشته و عازم بصره گردیدند. و از دیگر عوامل جنگ جمل «یعلی بن منبه، حاکم عثمانی یمن بود که تمام ثروتی را که با خود به هنگام عزل برداشته بود، برای راه اندازی نبرد جمل هزینه کرد، این عامر نیز عهده‌دار بخش دیگری از هزینه‌های آن جنگ شد.»[16]

علت همکاری عایشه در جنگ جمل

عایشه همسر پیامبر که در زمان خلیفه سوم یک وزنه‌ی مؤثر سیاسی به حساب می‌آمد با حکومت علی (علیه السلام) مخالف بود، اما شرایط موجود، قدرت انقلابیون و همراهی افکار عمومی زمینه‌ای را بوجود آورد تا صحابه‌ی رسول خدا دسته جمعی به خانه علی (علیه السلام) بروند و به آن حضرت بگویند که برای خلافت شایسته‌تر از او وجود ندارد.[17]

عایشه از خلافت امام علی (علیه السلام) بیزار بود و در جریان محاصره منزل عثمان در حالی که او را «نعثل» می‌خواند خواهان قتل وی بود و فکر می‌کرد اگر عثمان کشته شود مردم با پسرعمویش طلحه بیعت خواهند کرد. او در زمان قتل عثمان به مکه مسافرت کرد. وقتی از قتل عثمان با خبر شد گفت: «نفرین بر عثمان، این سزای کارهایش بود.» او به خیال پیروزی طلحه به سوی مدینه حرکت کرد، ولی به او خبر دادند مسلمانان با حضرت علی (علیه السلام) بیعت کردند، عایشه بخاطر کینه‌ای که با علی (علیه السلام) داشت از این خبر بسیار خشمگین شد و فریاد کشید «بخدا سوگند عثمان مظلوم کشته شد و به خوانخواهی او قیام خواهم کرد.»[18]

علل عداوت عایشه با علی (ع) عبارت­اند از:

1- حسد بر حضرت خدیجه و فرزندان او

2- رقابت حضرت علی (علیه السلام) با پدرش (ابوبکر)

3- علی (علیه السلام) در قضیه افک به پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) پیشنهاد کرده بود که عایشه را طلاق بدهد.

4- عداوت عایشه با فاطمه (س) از این جهت بود که مادرش خدیجه از پیامبر فرزند آورده بود ولی او زن پیامبر بود و صاحب فرزند نشده بود.

5- علی (علیه السلام) فرمود اگر عایشه را برای خونخواهی عثمان فرا می‌خواندند که بر علیه کسی قیام کند اگر بجز من بود هرگز اجابت نمی‌کرد. (یعنی بخاطر کینه‌ای که با من داشت وارد عمل شد.)»[19]

اتحاد شوم

طلحه و زبیر به مکه آمدند آنها می‌دانستند که کار آنها بدون عایشه سامان نمی‌یابد. آنها به وی گفتند: «اگر مردم بهره تو را ببینند همگی با تو متحد می‌شوند.» عایشه پذیرفت تا همراه آنان به بصره برود، عایشه با داشتن لقب ام المؤمنین کوشید تا مردم را به سمت شورشیان جذب کند. مردم بصره که گرایش به عثمان داشتند بخاطر عایشه اعلام کردند از شورشیان (طلحه و زبیر و عایشه) دفاع خواهند کرد.

بهرحال جنگ جمل که با هوی و هوس آزمندان شکل گرفت و با شیطنت امثال عبدالله بن زبیر تداوم یافت، ضایعه‌ای بود که حتی زبیر را نمی‌گذاشت از این مهلکه نجات یابد. امام علی (علیه السلام) در این باره می‌فرماید: «ما زال الزبیر منّا اهل البیت حتّی نشأ ولده المشؤم عبدالله»[20]

این سخن درس بزرگی برای همه مسلمانان است تا بدانند زن و فرزند و اموال مایه‌ی امتحان بوده و می‌توانند وسیله شقاوت ابدی انسان گردند!!

جنگ صفین

جنگ صفین جنگی بود که میان ارتش امام علی (ع) و ارتش معاویه ـ که عمدتا شامی بودند ـ درگرفت. مخالفان امام علی (ع) در این جنگ را قاسطین می­نامند.

برخی از چهره‌های شاخص و سرشناس حزب قاسطین عبارت بودند از: معاویه بن ابوسفیان (رهبر حزب قاسطین)، عمروعاص، عبید الله بن عمر، عبدالرحمن بن خالد بن ولید (پرچم دار شامیان در جنگ صفین)، عبدالله بن عمروبن عاص، مروان بن حکم، معاویه بن حدیج، ضحاک بن قیس، بسر بن ارطاة، ابو الامور سلمی، حبیب بن مسلمه و شرجیل بن سمط کندی[21]

مقدمات جنگ صفین

جنگ جمل پایان یافت، و این خود مقدمه‌ای بود برای جنگی بزرگتر، که جنگ با سپاه شام به فرماندهی پسر ابوسفیان باشد، مردی که به تمام معنی، مخالف امام (علیه السلام) بود. او فرزند همان زنی است که پس از این که حمزه عموی پیامبر به دست غلام زر خرید او به شهادت رسید از پیکر بی‌جان او هم نگذشت و جگر او را جوید.

بلی، معاویه در خانه‌ی پدری که در رأس قوای ارتجاعی قرار داشت و در دامان چنین مادری، در مکه، مهد کفر و بت پرستی رشد و نمو یافته بود.

و در مقابل، علی (علیه السلام) در دامان پیامبر، او هرچه دیده بود، خیانت بود و پلیدی وا امام فداکاری و از خود گذشتگی و دفاع از حق،

جنگ صفین در حقیقت مرحله‌ی تازه‌ای از درگیری بین اشراف و جبهه‌ی سرمایه‌داری با طرفداران عدالت اجتماعی بود. معاویه توانسته بود سپاهی انبوه تحت رهبری سرمایه‌داران بزرگ و رؤسا و اشراف برای رویارویی با امام تدارک ببیند و این درگیری پس از آن بود که نامه‌ها و فرستادگانی بین دو طرف ردّ و بدل شده بود. در نامه‌های امام هرچه بود درایت بود و در نامه‌های او بدگوئی و تهدید، معاویه و یارانش برای سرکشی و مخالف خود تنها و تنها حجت و دلیلشان این بود که قاتلین عثمان که در سپاه امام هستند می‌باید تسلیم آنها گردند تا به قصاص او آنها را به قتل رسانند.[22]

علل جنگ صفین

هنگامی که انقلابیون و شورشیان، عثمان را کشتند و با علی بن ابیطالب (علیه السلام) بیعت کردند، مسئولیت سنگینی بر عهده امام قرار گرفت و امام باید اصلاحات را شروع می‌کرد و تحولی عمیق در جامعه پدید می‌آورد. یکی از فوری‌ترین کارها کوتاه کردن دست نااهلان و افراد فاسد از سرنوشت مسلمانان بود. در رأس این افراد، معاویه قرار داشت که در شام حکومتی اشرافی تشکیل داده بود و به ارزش­های اسلامی را اعتنایی نمی‌کرد. امام لحظه‌ای درنگ نکرد و او را عزل فرمود. امام از پیامدهای این اقدام سریع آگاه بود ولی بنابر مسئولیت دینی و سیاسی خود چاره‌ای جز آن نداشت.[23]

ظاهر بینان از امام انتقاد کردند که چرا بلافاصله معاویه را عزل کرد و معتقدند که علی (علیه السلام) در فن سیاست ماهر نبود و حتی شخصی مانند ابن سینا علی (علیه السلام) را دانشمند‌تر از عمر، و عمر را سیاستمدارتر از علی (علیه السلام) می‌داند.[24]

در زمان خود امیرالمؤمنین نیز کسانی معاویه را زیرک‌تر از علی (علیه السلام) می‌دانستند و امام در پاسخ آنان فرمود: «والله ما معاویه بِاَدهیٰ منّی ولکنَّهُ یَغدِرُ و یَفجُرُ»[25]

«به­خدا سوگند که معاویه زیرک‌تر از من نیست، بلکه او حیله می‌کند و به گناه تن می‌دهد.»

این گروه به ژرفای کار پی نبرده و ظاهر بینانه قضاوت کرده‌اند. اگر کسی درست بیندیشد خواهد دید که عزل معاویه، علاوه بر آن که مطابق با ارزش‌های اسلامی بود سیاستمدارانه، منطقی و عاقلانه نیز بوده است، زیرا:

الف) امام سخت پایبند اسلام و آموزه‌های دینی بود و در طول عمر خود هرگز حاضر نشد به پای مصلحت، حقیقت را فدا کند و از مسیر اسلام خارج شود. نمونه آشکار آن شورای پیشنهادی عمر بود... که امام عمل کردن به قرآن و سنت را پذیرفت ولی عمل به روش شیخین را گردن ننهاد و به همین جهت در آن شورا خلافت را به دیگری واگذاشت.[26]

ب) عزل معاویه از نظر سیاسی و مصالح حکومتی نیز واقع بینانه و درست بود، زیرا کسانی که پس از قتل عثمان با امام بیعت کرده بودند، بزرگترین اشکالی که بر عثمان داشتند، به کار گماردن حاکمان ناشایست و بویژه معاویه بود.

وقتی معاویه در وقت گرفتاری عثمان نزد او رفت، عثمان به او گفت: سپاه تو کجاست؟ معاویه گفت: من فقط با سه نفر به مدینه آمدم.

عثمان گفت: خداوند خویشاوندی تو را پایدار نکند و تو را یاری و جزای خیر  ندهد. به­خدا سوگند که کشته نمی‌شوم مگر برای تو و مردم بر من خشم نگرفتند مگر به جهت تو.[27]

ج) خود امام بارها درباره‌ی معاویه با عثمان گفتگو کرده و او را به سبب حکمرانی معاویه بر شام نکوهیده بود، او در گفتگویی با عثمان، از دادن ولایت به معاویه به شدت انتقاد کرده و عذر عثمان را ـ مبنی بر این که عمر او را ولایت داده بود ـ نپذیرفت و فرمود:

«معاویه از عمر می‌ترسید، ولی اکنون کارهایی می‌کند و آن‌ها را به تو نسبت می‌دهد و تو بر او خشم نمی‌گیری.»[28]

د) معاویه دشمنی دیرینه‌ای با امام داشت و این به دوران پیش از اسلام و نزاع میان بنی هاشم و بنی امیه بازمی‌گشت، این دو قبیله، همواره با یکدیگر دشمنی و رقابت داشتند.[29]

هـ) معاویه به خوبی می‌دانست که علی (علیه السلام) سرانجام با او مقابله خواهدکرد و تفاهم میان آن دو امکان ندارد. این مطلب را عمروعاص نیز در نامه‌ای به معاویه تذکر داد و بلافاصله پس از بیعت مردم با علی (علیه السلام) و برگرداندن اموال عمومی از خانه عثمان به بیت المال، به معاویه نوشت: «هر آن چه می‌خواهی بکن! چون پسر ابوطالب هر مالی را که داری از تو خواهد گرفت.»[30]

ر) معاویه از اول در خلافت طمع داشت و از هنگامی که به دعوت عثمان به مدینه آمد و در یک جلسه‌ی مشورتی برای پیدا کردن راه کارهای تسلط بر اوضاع شرکت کرد قصد او آشکار شد. به گفته طبری، چون عثمان عمال خود را جمع کرد، معاویه پس از آمدن نزد او همواره طمع خلافت داشت.[31]

پس راهی جز عزل او از سوی حضرت امیر (علیه السلام) باقی نمانده بود و امام هم چنین کرد، امّا او تن در نداد و مقاومت کرد تا اینکه امام را وارد یک جنگ ناخواسته کرد که در تاریخ به صفین شهرت یافت.

جنگ نهروان

نهروان نام محلی است بین بغداد و حلوان که جنگ معروف خوارج در سال 37 هـ در آن واقع شد.

سبب جنگ نهروان این بود که چون در جنگ صفین با بر نیزه شدن قرآن و دعوت فریبکارانه معاویه به حکمت کتاب خدا، در حالی که امام در اندیشه‌ی خیانت عده‌ای و ساده‌اندیشی جمعی از سپاهیان عراق و آینده نظام اسلامی بود، شبکه‌های تبلیغاتی نفاق بدون اجازه‌ی او شایع کردند که به حکمیت قرآن رضایت داده است.[32]

اشعث بن قیس در این میان نقش بسزایی داشت. وی که شخصی بود بعد از رحلت رسول خدا (ص) از دین خارج شده و به جنگ مسلمانان آمد امّا پس از شکست و اسارت، ابوبکر از جرم وی درگذشت و خواهرش ام فروه را به ازدواج او درآورد و این یکی از مواردی است که ابوبکر در آخرین روزهای زندگی نسبت به اعمال خود اظهار تأسف می‌کرد و می‌گفت ای کاش هنگامی که اشعث را به اسارت نزد من آوردند او را به قتل می‌رساندم، زیرا هیچ شری انجام نشد جز آنکه اشعث بدان کمک کرده باشد.»[33]

دکتر طه حسین می‌نویسد: هیچ بعید نیست که اشعث بن قیس حیله‌گر اهل عراق و عمروعاص حیله‌گر شام این نقشه را کشیده و تدبیر کار را با یکدیگر و در خفا طوری طرح کرده باشند که دو لشکر جنگ را آغاز کنند. اگر اهل شام پیروز شدند که منظور حاصل شده است و اگر به شکست انجامید و شکست مردم شام ظاهر شد قرآنها را بر نیزه کنند و بدین وسیله میان لشکر عراق اختلاف ایجاد کنند و آنها را به جان هم اندازند.»[34]

  پس از آنکه سرنوشت حکمیت روشن شد، افرادی از بنی مراد، بنی راسب و بنی تمیم از حکمیت مطلق انسانها در دین ابراز تنفر کردند.

دیری نپایید که بانگ (لا حکم الا لله) بلند شد و همانها که امام را وادار به پذیرش حکمیت کرده بودند، فریاد زدند: هرگز اجازه نمی‌دهیم که رجال در دین خدا حاکم باشد. خدا فرمان داده است یا باید معاویه و یارانش کشته شوند و یا تحت فرمان ما درآیند. حادثه‌ی حکمیت لغزش بوده است توبه می‌کنیم و تو (حضرت علی (علیه السلام)) نیز توبه کن در غیر این­صورت از تو بیزاری می‌جوییم.[35]

آنان خواستار ادامه جنگ شدند، امام در پاسخ آنها فریاد زد:

«وای بر شما حالا این سخن را می‌گویید که راضی شده‌ایم و پیمان بسته‌ایم؟ مگر خدا نمی‌گوید بر پیمانها وفا کنید؟ و باز می‌فرماید: به پیمانهای الهی آنگاه که پیمان بستید وفا کنید و سوگندها را پس از استوار کردن نشکنید. در حالی که خدا را بر کار خود ضامن قرار داده‌اید، خدا بر آنچه انجام می‌دهید آگاه است.»[36]

سخنان امام در دلهای فریبکار آنها تأثیر ننهاد و از امام بیزاری جستند و از اطاعت امام بیرون رفتند.

و در راه بازگشت از صفین، در نزدیکی کوفه کم کم جماعتی از سپاه جدا شدند و در منطقه حروراء در نیم فرسنگی کوفه رفتند و گروه خوارج ـ که از آنها با عنوان مارقین یاد می­شود ـ، خطرناک‌ترین گروه طوایف اسلامی بوجود آمد.

خوارج شخصی به نام ذوالثدیه را رهبر خویش کردند و دست به فتنه جوئی زدند از جمله، عبدالله بن خبّاب از صحابه‌ی بزرگ پیامبر (ص) ـ که در راه اسلام شکنجه‌های سختی را تحمل کرد بود و از طرف امام نیز والی منطقه نهروان بود ـ را دیدند و از او درباره علی (علیه السلام) پرسیدند و او گفت: «اِنَّ علیاً اَعلَمُ باللهِ وَ اَشَدُّ عَلی دِنیِه و اَنفَذُ بَصیرَة»

به او گفتند: تو از هدایت پیروی نمی‌کنی و تابع اسم و رسم هستی سپس او را به کنار نهر بردند و سرش را از تن جدا کردند و همسرش را کشتند و پهلوی او را دریدند و جنینش را نیز سر بریدند.[37]

لذا امام براساس اتفاقات موجود تصمیم گرفت ریشه جهالت و شقاوت را برکند، امیرالمؤمنین (ع) پس از گذشتن از مدائن در نهروان فرود آمد و به خوارج پیغام داد تا قاتلان عبدالله و همسر و فرزند او را تحویل دهند، امّا خوارج همگی خود را قاتل نامیدند، امام در پاسخ آنها هشدار و احتجاج فرمود که در خطبه 36 و 58 نهج البلاغه آمده است.

آنگاه امام دستور داد تا ابوایوب انصاری پرچمی را برافروزد و فریاد زند که راه بازگشت گشوده است و هرکس زیر پرچم او گرد آید توبه‌اش پذیرفته است و کسی که از این گروه جدا شود و به کوفه بازگردد در امان است. عده‌ای آمدند و امام توبه آنها را پذیرفت.[38]

اقدامات امام (ع) جهت فرونشاندن آتش جنگ و نجات جان آنها بی­نتیجه بود و سرانجام جنگ نهروان آغاز و سپاه آنها درهم شکسته شد.

تعداد ماندگان خوارج در اردوگاه نهروان براساس روایت طبری دو هزار و هشتصد نفر[39] و بر قول ابن اثیر، یک هزار و هشتصد تن بوده است. [40] که در نهم ماه صفر سی و هشتم  با کشته شدن خوارج توطئه آنها سرکوب شد.[41]

نتیجه گیری

نتایج این تحقیق عبارت­اند از:

1. آنچه موجب بروز جنگ­های جمل، صفین و نهروان در دوران حکومت علوی بود، عدالت علوی و نه جنگ­ستیزی امام علی (ع) بوده است.

2. امام (ع) برای جلوگیری از وقوع جنگ تلاش فراوانی به خرج می­داد که نامه­نگاری او با معاویه و نصیحت­های فراوان خوارج از شواهد این مدعاست.

 مجموع این مطالب نتیجه می‌گیریم که علی بن ابیطالب (علیه السلام) نه تنها جنگ طلب و ستیزه جو نبوده است بلکه تا آنجا که مقدور بود سعی داشت آشوب‌ها را بخواباند و از تفرقه و خون ریزی جلوگیری کند و تا زمینه‌های صلح و آشتی را در اختیار داشت، دست به شمشیر نمی‌زند، چنانچه در جنگ نهروان، خوارج ناجوانمردانه تعدادی افراد بی‌گناه از زنان و مردان را کشتند و امنیّت اجتماعی را به خطر افکندند... ولی باز علی (علیه السلام) شروع به جنگ نکرد... و چون تمام راه‌های صلح بسته شد، از راه کیفر ستیزه جویان را متنبّه ساخت...

خلاصه در صلح جویی و آشتی طلبی آن حضرت تردید نیست، چنانچه در فرمان حکومتی‌اش به مالک اشتر دستور می‌دهند:

«هرگاه دشمنی تو را به آشتی و صلح طلبید، درخواست او را رد نکن، و پیمان مصالحه و آتش بش امضاء کن...»[42]


منابع

1-       قرآن مجید

2-       نهج البلاغه

3-       ابن ابی الحدید، عزالدین عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، الطبعة الثانیه، بیروت، دارالحیاء التراث العربی، 1385هـ .

4-       ابن اثیر، عزّالدین، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، تحقیق: طاهر احمد الزاوی، محمود محمد الطناخی، بیروت، مکتبة العلمیه، بی‌تا، ج4.

5-       ابن اثیر، عزّالدین، الکامل فی التاریخ، سید حسن روحانی، انتشارات اساطیر، بی‌جا، 1371ش.

6-       ابن سینا، الشفاء: الالهیات، تحقیق: ابراهیم مدکور، افست انتشارات ناصرخسرو، تهران، 1363ش.

7-       ابن قیتبه، ابومحمد عبدالله بن مسلم، الامامه و السیاسه، تحقیق علی شیری، الطبعة الاولی، بیروت، 1371هـ.

8-       امین، سید حسن، سیری در زندگانی امیرالمؤمنین (ع) برگرفته از دائرة المعارف الاسلامیه الشیعه، ترجمه: رضا رجب‌زاده، انتشارات رستگار، مشهد مقدس، 1377ش.

9-       بابازاده، علی اکبر، سیمای حکومتی امام علی (علیه السلام)، انتشارات انصاریان، قم، چاپ اول، 1378.

10-  پاینده، ابوالقاسم، علی ابر مرد تاریخ، انتشارات اساطیر، تهران، 1377.

11-  تمیمی مغربی، قاضی نعمان بن محمد تمیمی، تحقیق آصف بن علی اصغر، دعائم الاسلام، دائرة المعارف، بیروت، 1383ق.

12-  خاتمی، سید احمد، در سایه سار حکومت علی، هیئت علمی بنیاد بین المللی نهج البلاغه، قم، 1382.

13-  جمعی از نویسندگان، تاریخ تشیع، انتشارات سمت، قم، 1387، چاپ پنجم.

14-  جوینی خراسانی، ابراهیم بن محمد، فرائدالسمطین، تحقیق محمد باقر محمودی، مؤسسه المحمودی، بیروت، 1398ق.

15-  دینوری، ابو حنیفه، احمد بن داود، اخبارالطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر و جمال الدین اشیال، الطبعة الاولی، قاهره، دارالحیاء الکتب العربیه، 1960م.

16-  الذهبی، شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان، تاریخ اسلام، فصل عهد الخلاف الراشدین، تحقیق عمر عبدالاسلام تدسری، بیروت، دارالکتب العربی، ص450، 1987م، 1366.

17-  رشاد، علی اکبر، دانشنامه امام علی (علیه السلام)، انتشارات وزارت فرهنگ ارشاد اسلامی، تهران، 1380.

18-  طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ طبری 0تاریخ الامم و الرسل و الملوک)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، الطبعة الثانیه، بیروت، دارالتراث، 1387هـ.

19-  طه حسین، الفتنة الکبری، دارالمعارف، قاهره، بی‌تا.

20-  قنبری همدانی، حشمت الله، خورشید غدیر، انتشارات امیرکبیر، 1381، چاپ سوم.

21-  کرمانی، عباس، علی یینه ایزدنما، ویرایش: علی اکبر مهدی پور، انتشارات عصر ظهور، مشهد، 1383.

22-  مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، الجامعه لعلوم الئمه اطهار، تصحیح محمد باقر المحمودی، الطبعة الثانیه، طهران، ج32، ص6-5. المکتبة الاسلامیه، 1411هـ.

23-  مقریزی، تقی الدین، النزاع و التخاصم بین بنی امیه و بنی هاشم، تحقیق علی عاشور، بی‌نا، بی‌تا.

24-  منقری، نصر بن مزاحم، وقعة الصفین، تحقیق عبدالاسلام محمد هارون، الطبعة الثانیه، قم، منشورات مکتبه آیة الله المرعشی النجفی، 1404هـ.

 

 



[1]. نهج البلاغه، خطبه 3.

[2]. جوینی خراسانی، ابراهیم بن محمد، فرائدالسمطین، تحقیق محمد باقر محمودی، مؤسسه المحمودی، بیروت، 1398ق، ج1، ص150.

[3]. قاضی نعمان، دعائم الاسلام، ج1، ص388.

[4]. ابن ابی الحدید، عزالدین عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، الطبعة الثانیه، بیروت، دارالحیاء التراث العربی، 1385هـ، ج1، ص28.

[5]. بابازاده، علی اکبر، سیمای حکومتی امام علی (علیه السلام)، انتشارات انصاریان، قم، چاپ اول، 1378، ص166.

[6]. شرح ابن ابی الحدید، ج1، ص231.

[7]. نهج البلاغه، خطبه 3.

[8]. ابن اثیر، عزّالدین، الکامل فی التاریخ، سید حسن روحانی، انتشارات اساطیر، بی‌جا، 1371ش، ج3، ص191.

[9]. پاینده، ابوالقاسم، علی ابر مرد تاریخ، انتشارات اساطیر، تهران، 1377، ص83-84.

[10]. نهج البلاغه، خطبه 169.

[11]. خاتمی، سید احمد، در سایه سار حکومت علی، هیئت علمی بنیاد بین المللی نهج البلاغه، قم، 1382، ص156.

[12] . احزاب : 39.

[13]. خاتمی، سید احمد، در سایه سار حکومت علوی، هیئت بنیادی بین المللی نهج البلاغه، قم، 1382، ص160.

[14]. همان، ص162.

[15]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، الجامعه لعلوم الائمه اطهار، تصحیح محمد باقر المحمودی، الطبعة الثانیه، طهران، ج32، ص6-5. المکتبة الاسلامیه، 1411هـ.

[16]. جمعی از نویسندگان، تاریخ تشیع، انتشارات سمت، قم، 1387، چاپ پنجم، ص118.

[17]. قنبری همدانی، حشمت الله، خورشید غدیر، انتشارات امیرکبیر، 1381، چاپ سوم، ص182.

[18]. جمعی از نویسندگان، تاریخ تشبع، همان. برگرفته

[19]. شیخ الرئیس کرمانی، عباس، علی یینه ایزدنما، ویرایش: علی اکبر مهدی پور، انتشارات عصر ظهور، مشهد، 1383، ص252-251.

[20] . نهج البلاغة، کلام 453.

[21]. برگرفته از: رشاد، علی اکبر، دانشنامه امام علی (علیه السلام)، انتشارات وزارت فرهنگ ارشاد اسلامی، تهران، 1380، ج9.

[22]. امین، سید حسن، سیری در زندگانی امیرالمؤمنین (ع)، برگرفته از دائرة المعارف الاسلامیه الشیعه، ترجمه: رضا رجب‌زاده، انتشارات رستگار، مشهد مقدس، 1377ش، ص125.

[23]. همان.

[24]. ابن سینا، الشفاء: الالهیات، مقاله دهم، فصل پنجم، ص452.

[25]. نهج البلاغه، خطبه 200.

[26]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج2، ص586.

[27]. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ اسلام، فصل عهد الخلاف الراشدین، تحقیق عمر عبدالاسلام تدسری، بیروت، دارالکتب العربی، ص450، 1987م.

[28]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، الطبعة الثانیه، بیروت، دارالتراث، ج2، ص645.

[29]. مقریزی، تقی الدین، التراع و التخاصم بین بنی امیه و بنی هاشم.

[30]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج10، ص232.

[31]. مقریزی، همان، محمد بن جریر طبری، همان، ج2، ص649.

[32]. ابن قتیبه، ابومحمد عبدالله بن مسلم، الامامه و السیاسه، تحقیق علی شیری، الطبعة الاولی، بیروت، ج1، ص104.

[33]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج1، ص98-99.

[34]. فتنه الکبری.

[35]. نصر بن مزاحم المنقری، وقعة الصفین، تحقیق عبدالاسلام محمد هارون، الطبعة الثانیه، قم، منشورات مکتبه آیة الله المرعشی النجفی، 1404هـ، ص513.

[36]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج2، ص238.

[37]. الامامه و السیاسه، ج1، ص136.

[38]. دینوری، ابو حنیفه، احمد بن داود، اخبارالطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر و جمال الدین اشیال، الطبعة الاولی، قاهره، دارالحیاء الکتب العربیه، 1960م، ص210.

[39]. تاریخ طبری، ج4، ص64.

[40] . ابن اثیر، عزّالدین، الکامل فی التاریخ، سید حسین روحانی، انتشارات اساطیر، بی‌جا، 1371ش، ج3، ص346.

[41]. تاریخ طبری، ج3، ص98.

[42]. نهج البلاغه، نامه 53، ص1027.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد