پرسش وپاسخ

سئوال ازاهل سنت وپاسخ شیعه به اهل سنت

پرسش وپاسخ

سئوال ازاهل سنت وپاسخ شیعه به اهل سنت

دانلودکتاب

سند و فضیلت زیارت عاشورا

http://dl.irpdf.com/CD20/Mazhabi/www.irpdf.com(6845).pdf

جامعه شناسی تحریفات عاشورا

http://dl.irpdf.com/CD20/Mazhabi/www.irpdf.com(6849).pdf

داستانهای شگفت انگیز از زیارت عاشورا و تربت سید الشهداعلیه السلام

http://dl.irpdf.com/CD20/Mazhabi/www.irpdf.com%286773%29.pdf

 

نقدی بر کتاب اهل بیت (ع) از خود دفاع می کنند 

http://dl.irpdf.com/CD20/Mazhabi/www.irpdf.com(6752).pdf

نهج الفصاحه (سخنان و خطبه های رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم)) 

http://dl.irpdf.com/CD20/Mazhabi/www.irpdf.com(6742).pdf

خاطرات  حجه الاسلام والمسلمین محسن قرائتی

جلد۱:

http://www.ebookpars.com/ebooks/katrat-1.pdf 

جلد۲:

http://www.ebookpars.com/ebooks/katrat-2.pdf

مجموعه کامل 11جلد کتاب الغدیر علامه امینی

الغدیر (جلد 1) علامه شیخ عبدالحسین امینى

الغدیر (جلد 2) علامه شیخ عبدالحسین امینى

الغدیر (جلد 3) علامه شیخ عبدالحسین امینى

الغدیر (جلد 4) علامه شیخ عبدالحسین امینى

الغدیر (جلد 5) علامه شیخ عبدالحسین امینى

الغدیر (جلد 6) علامه شیخ عبدالحسین امینى

الغدیر (جلد 7) علامه شیخ عبدالحسین امینى

الغدیر (جلد 8) علامه شیخ عبدالحسین امینى

الغدیر (جلد 9) علامه شیخ عبدالحسین امینى

الغدیر (جلد 10) علامه شیخ عبدالحسین امینى

الغدیر (جلد 11) علامه شیخ عبدالحسین امینى

سئوالات شیعه ازاهل سنت

به نام خدای مهربان

دوست حق جوی من سلام و درود بر شما:

از هر فرقه ای که هستید ،چند لحظه ای درنگ کنید و عجولانه داوری نکنید ،نه بی دلیل بپذیرید و نه بدون دلیل انکار کنید.

سؤالاتی رو که پیش رو دارید تنها بخشی از سؤالاتی است که شیعیان از وهابیت دارند و البته آنها هم جوابی منطقی و مستدل و همچنین مستند از متون معتبر علمی نداشته و در حقیقت اینها سؤالاتی است بی جواب.

و اینک قضاوت را به عهده خودتان واگذار می کنم.

الف – خلافت و امامت:

1 آیا تعیین خلیفه کار خوبی است یا نه ؟

- اگر خوب است چرا می گویند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خلیفه تعیین نکرد ؟

-  اگر بد است چرا ابوبکر و عمر این کار را کردند ؟

- و اگر تعیین خوب نیست چطور مانند عبد الله بن عمر به پدرش اعتراض کرد . (1)

پی نوشت: 1- عبدالله در آخرین لحظات زندگی پدرش به او گفت : مردم گمان کرده اند که خلیفه تعیین نمی کنی ، همانا اگر برای گله شتران یا گوسفندانت چوپانی تعیین کنی ، سپس او گله را رها کن و به جانب تو آید ، عمل او را ضایع می دانی ، پس نگهبانی مردمان مهمتر است .

صحیح مسلم ، کتاب الاماره ، باب الاستخاف و ترکه ، حدیث دوم 1455/3 ، و السننن البیهقی ، کتاب قتال اهل البغی ، باب الاستخلاف ، حدیث سوم ، 149/8 ، و حلیه الاولیاء ، عمربن الخطاب 44/1 .

2- چرا هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در بستر بیماری فرمودند : « دوات و قلم بیاورید تا چیزی برایتان بنویسم که هرگز گمراه نشوید » (1)

عمر گفت :« درد بر او غلبه کرده و کتاب خدا ما را بس است »؛ ولی هنگامی که ابوبکر خواست وصیت بنویسد نگفت درد بر او غلبه کرده کتاب خدا ما را بس است ؟

پی نوشت: 1:- عمر گفت : ان النبی صلی الله علیه و آله و سلم غلبه الوجع و عندنا کتاب الله حسبنا ، صحیح البخاری ،کتاب العلم باب کتابه العلم ، ج 120/1

3- متقی هندی این حدیث را از عمر نقل می کند که گفت : « هیچ امتی پس از پیامبرش با هم اختلاف نکردند مگر این که گروه باطل آنها ب گروه حق پیروز شدند . » (1)  با توجه به این حدیث اختلاف سقیفه ، پیروزی ابوبکر و عمر ار چگونه توجیه می کنید ؟

پی نوشت: 1-ما اختلفت امه بعد نبیها الا ظهر اهل باطلها علی اهل حقها ، کنزالعمال کتاب الاعتصام بالکتاب و السنه ، 183/1 ، حدیث 929 .

4- اگر نحوه بیعت گیری و انتخاب خلیفه در سقیفه صحیح بود، چرا عمر آن را « فلته » ( یعنی کار ناگهانی و بدون تدبیر و فکر ) نامید ؟

5- اگر بیعت با کسی بدون مشورت جایز است چرا عمر تهدید به قتل کرد و گفت :« اگر بعد از این کسی چنین کاری کند بیعت کننده و بیعت شونده کشته خواهند شد .» و اگر حرام است و موجب مهدور الدم شدن ، چرا این حکم را در جریان سقیفه جاری نکرده و جاری نمی دانید ؟ (1)

پی نوشت:  1-صحیح البخاری ، کتاب المحاربین ، باب الحبلی من الزنا ، 585/8 ، در ضمن یک حدیث طولانی .

6- اگر هدف و نظر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مساله خلافت ، تعیین ابوبکر یا عمر بود چرا آنان را در مرض رحلتش که قبلا پیش بینی نزدیک شدن رحلتش را نیز فرموده بود ، آنان را اعزام به جبهه تحت فرماندهی اسامه نمود و تاکید فراوان هم بر حرکت آن لشکر می فرمود ؟

 

7 شما می گویید ابوبکر و عمر مصداق آیه ای هستند که می فرماید : « وعدالله الذین  آمنوا منکم و عملو الصالحات لیستخلفنهم فی الارض » ، خداوند وعده داده افراد با ایمان و عمل صالح را به خلافت در زمین برساند .

اگر ابوبکر و عمر دستور حضرت را عمل می کردند (1) و همراه لشکر اسامه از شهر بیرون می رفتند مسلماَ شخص دیگری خلیفه می شد ، بنابراین چگونه اطاعت نکردن از فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم زمینه اجرای وعده الهی شد ؟ لذا سزاوار است کمی در آیه شریفه دقت کنید و ببینید  چه کسانی آیات شریفه را تفسیر به رای می کنند !!

پی نوشت: 1 - البخاری ، کتاب المحاربین ، باب الحبلی من الزنا ، 585/8 ، در ضمن یک حدیث طولانی .

8- عقل می گوید برای فرماندهی لشکر باید تواناترین و مدیرترین و شجاع ترین انتخاب شود ، چرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آنها را فرمانده یک گروه اعزامی برای جهاد قرار نداد ؟ و چرا اسمه را فرمانده (1) و آنان را فرمانبر قرار داد و آنها را الیق در این فرماندهی ندانست ؟ چگونه کسی که برای فرماندهی یک لشکر سزاوار نیست ، برای جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که مقامی است بسیار بالاتر ، لایق باشد !

پی نوشت : 1 – تاریخ یعقوبی می نویسد : و کان فی الجیش ابوبکر و عمر ... فلما اشتدت علیه (صلی الله علیه و آله و سلم ) قال : انفذوا جیش اسامه ! فقالها مراراَ و اعتلَّ اربعه عشر یوماً . ص 113 .

ابوبکر و عمر داخل در لشکر اسمه بودند ( اسمه فرمانده آنان بود ) ... زمانی که بیماری پیامبر شدت یافت حضرت فرموند: لشکر اسامه را به حرکت در آورید و یاری کنید ؛ این امر را بارها فرمود و لکن این لشکر چهارده روز معطل ماند .

9- شما می گویید حضرت علی علیه اسلام خلفا را قبول داشت و حال آن که عمر می گوید : « حضرت علی علیه السلام و عباس عموی پیامبر ، ابوبکر را دروغگو و گنهکار و نیرنگ باز می دانست ؟ »

شما راست می گویید یا عمر !؟ (1)

و نیز طبری می گوید :   « مردی از زهری پرسید : آیا حضرت علی علیه السلام شش ماه با ابوبکر بیعت نکرد ؟ پاسخ داد : نه تنها حضرت علی (ع) بلکه احدی از بی هاشم نیز با او بیعت نکردند . » (2)

آیا شما راست می گویید یا علماء و مورخین شما ؟

پی نوشت : 1 - « فرایتماه کاذباً آثماً غادراً خائناً » صحیح مسلم ، کتاب الجهاد و السیر ، باب حکم الفیء ، در ضمن یک حدیث طولانی . ج 1379/3 .

2 – تاریخ الطبری ّ ، حوادث سنه 11 ، حدیث السقیفه 448/2  .

10 خلیفه دوم شش نفر را تعیین کرد و گفت اینها از میان خود یک نفر را انتخاب کنند ، یعنی هر یک از اینها لیاقت رهبری امت اسلامی و جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را دارند ، بعدا گفت : « اگر کسی از آنها مخالفت کرد ، گردنش را بزنید ! » (1 )

چگونه کسی که لیاقت خلافت دارد جایز القتل می شود ؟

پی نوشت 1: – تاریخ الطبری ، حوادث سنه 23 ، قصه الشوری ، 294/3  ، الکامل لابن اثیر ، ذکر قصه الشوری ، سنه 23 ، 67/3 و...

-------------------------------------------------

ب – صحابه:

1 آیا صحابی بودن امری اختیاری است یا نه ؟ اگر اختیاری نیست چرا ارزش کار صحابه به خاطر یک امر غیر اختیاری بیشتر بلکه چندین برابر عمل دیگران باشد ؟ آیا با حکیم بودن خداوند سازگار است ؟ (1)

پی نوشت:  1 – عن ابی سعید الخدری رضی الله عنع قال قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم : لا تسبوا اصحابی فلو انّ احدکم انفق مثل احدٍ ذهبا ، ما بلغ مدَّ احدهم ، و لا نصیفه .

2 تنها دیدن و رویت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چه تاثیری دارد که هر کس ایشان را دیده عادل و مانند ستاره وسیله هدایت شده است ؟

3 شما می گویید همه صحابه عادل بوده اند و بخاری می گوید : ولید بن عقبه صحابی شراب خورد (1) آیا شما دروغ می گویید یا بخاری ؟ و یا شراب خوردن و معصیت و نافرمانی خدابه عدالت ضرر نمی زند ؟

پی نوشت :1 – صحیح البخاری ، کتاب فضائل اصحاب النبی صلی الله علیه و آله و سلم باب مناقب عثمان بن عفان ، 75/5

4 شما می گویید خداوند گناهان صحابه را مانند فرار از جنگ احد بخشیده است . آیا اگر یک قاتل یا دروغگو و شرابخوار را خداوند بخشید ، معنایش این است که او گناه نکرده و همیشه عادل بوده است ؟ اگر چنین نیست فرضا خداوند گناهان برخی صحابه را بخشیده باشد چگونه این بخشش سبب عدالت آنان و پذیرش همه نقلهای آنان و حجیت آنان می شود ؟

5- شما می گویید همه صحابه ( یعنی همه مسلمانانی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را دیده اند ) راستگو بوده اند و تمام روایات را از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بدون تحقیق می پذیرند ، در حالی که قرآن می گوید : بعضی از مسلمانها ( از صحابه) به همسر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نسبت رابطه مشروع دادند . (1) آیا آن گروه از صحابه راستگو بودند ؟ یا دروغگو بودند ؟

پی نوشت : 1- قوله تعالی : « ان الذین جاوا بالافک عصبه منکم » نور / 11 و و صحیح البخاری ، کتاب الشهادات ، باب تعدیل النساء بعضهن بعضاًبه نقل از عایشه حادثه را نقل می کند . 347/4 .

6 قرآن می گوید : « اگر فاسقی خبری را برای شما آورد در باره اش تحقیق کنید . » (1) مفسیرن و محدثین شما   می نویسند این آیه به مناسبت دروغی نازل شد که ولید بن عقبه ( صحابی) به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم گفت . (2) آیا دروغگو بودن ولید بن عقبه را می پذیرید ؟ یا مفسرین و محدثان خود را دروغگو می دانید ؟ یا اینکه   می گویید تمام صحابه راستگو بوده اند و نعوذ بالله قران کریم ....؟

پی نوشت : 1 - « یا ابها الذین آمنوا ان جاءکم فاسق بنباء فتبینوا» حجرات /6 .

2- روح المعانی ، الالوسی ، ذیل آیه شریفه از احمد و ابن ابی الدنیا و الطبرانی و ابن منده و ابن مردویه به سند جید حدیثی به همین معنانقل می کند ، 144/16  .

7- شما می گویید پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود : « اصحابی کالنجوم بایّهم اقتدیتم اهتیدیتم » اصحاب من مانند ستارگان اند ،  از هر کدام پیروی کنید هدایت می شوید .

و در صحیح بخاری نوشته ولید بن عقبه صحابی بود و شراب خورد ( نماز صبح را چهار رکعت خواند سپس به مردم گفت : آیا می خواهید بیشتر بخوانم .(  (1)

عثمان دستور داد او را هشتاد  تازیانه زدند . (2) . از شما می پرسیم : آیا به نظر شما اگر کسی از او پیروی کند و شراب بخورد هدایت شده است ؟

پی نوشت: 1 – ارشاد الساری لشرح صحیح البخاری ، کتاب فضائل اصحاب النبی صلی الله علیه و آله و سلم ، مناقب عثمان ، شرح حدیث 3696 ، 186/8

2 – صحیح البخاری ، کتاب کتاب فضائل اصحاب النبی صلی الله علیه و آله و سلم ، باب مناقب عثمان بن عفان 75/5 ، عثمان در این زمینه می گفت : اما ما ذکرتَ من شان الولید فسناخذ فیه بالحق ان شاء الله ثم دعا علیا فامره ان یجلده فجلده ثمانین .

8 ( با توجه به روایت سوال 7 ) خالد بن ولید صحابی مالک بن نویره را کشت و همان شب با زنش زنا کرد (1) آیا اگر کسی به او اقتدا کند و با زن مردم زنا کند به نظر مشا هدایت شده است ؟

پی نوشت : 1– الکامل فی التاریخ ، حوادث نسه 11 ، حدیث السقیفه و خلافه ابی ابکر 359/2 .

9 ( با توجه به روایت سوال 7 ) قرآن مجید در سوره جمعه می فرماید : « جمعی از صحابه نماز را ترک کردند و سراغ تجارت و لهو و لعب رفتند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را تنها گذاشتند (1) آیا اگر مسلمانان به آنها اقتداء کنند و به جای نماز جمعه سراغ لهو و لعب ( خوانندگی و نوازندگی ) بروند ، به راه هدایت رفته اند ؟

پی نوشت : 1– قوله تعالی : « و اذا رَاَوا تجاره او لهواًانفضوا الیها و ترکوک قائما قل ما عندالله خیر من اللهو و من التجاره و الله خیر الرازقین . » جمعه /11 .

10- ( با توجه به روایت سوال 7 ) قرآن کریم می گوید : « جمعی از صحابه از جنگ احد و حنین فرار کردند و هر چه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آنها را صدا زد توجه نکردند (1) آیا به نظر شما اگر کسی به آنها اقتدا کند و از جنگ و جهاد فرار کند هدایت یافته است ؟

پی نوشت : 1 – قوله تعالی : « اذ تصعدون و لا تلوون علی احد و الرسول یدعوکم فی اخریکم فاثابکم غما بغم لکیلا تحزنوا علی مافاتکم و لا ما اصابگم و الله خبیر بما تعملون » آل عمران /153.

11 - ( با توجه به روایت سوال 7 ) سعد بن عباده انصار که از صحابه به شمار می آید هرگز با ابوبکر بیعت نکرد ، یعنی او را به خلافت قبول نداشت (1) چرا کسانی را که خلافت ابوبکر را قبول ندارند و پیرو سعد بن عباده می باشند ، هدایت یافته نمی دانید ؟

پی نوشت : 1 – عسقلانی در کتاب الاصابه فی تمییز الصحابه در شرح حال سعد می گوید : « قصته فی تخلفه عن بیعه ابی بکر مشهوره » جریان عدم بیعت سعد با ابوبکر مشهور و معروف است . 80/3 و الکامل فی التاریخ ، حوادث سنه 11 ، حدیث السقیفه و خلافه ابی بکر 331/2.

12 - ( با توجه به روایت سوال 7 ) صحیح بخاری نقل می کند : « عده ای از صحابه با هم دعوا و نزاع نمودند و با دست و چوب و لنگ کفش به جان هم افتادند » (1)

آیا اگر مسلمانان امروز نیز به جان هم بیفتند و چوب و لنگه کفش نثار یکدیگر کنند نجات یافته و هدایت شده اند ؟

پی نوشت : 1 – صحیح البخاری ، کتاب الصلح ، باب ما جاء فی الاصلاح بین الناس ، حدیث 1و 2 ، 360/4

ناسزاگویی و لعن به صحابه

13 ( با توجه به حدیث « اصحابی کالنجوم ») عمر به صحابی اهل بدر ( حاطب بن ابی بلتعه ) ناسزا گفت و او را منافق نامید (1) بنابر این سب و ناسزاگویی به صحابه ، به پیروی از عمر است که او نیز صحابی وبده و پیروی از او موجب هدایت است !!!

پی نوشت : 1- صحیح مسلم ، کتاب فضائل الصحابه ، باب من فضائل اهل بدر رضی الله عنهم و قصه حاطب بن ابی بلتعه ، ح 161 ، ج 1941/4 ؛ و اسد الغابه فی معرفه الصحابه ، لابن الاثیر ، ترجمه حاطب بن ابی بلتعه ، 361/1 .

14 عایشه یکی از صحابه بود و به عثمان صحابی و خلیفه سوم اهانت می کرد و او را « نعثل » می نامید (1) ( نعثل به کفتار گفته می شود و نیز نام یک فرد یهودی بود) هدفش هر کدام باشد یک ناسزا محسوب می شود ، پس پیروی از عایشه ام المومنین و اهانت به عثمان ، راه هدایت است !!

پی نوشت 1- تاریخ الطبری ، حوادت سنه 36 ، قول عائشه – رضی الله عنهما – والله لاطلبن بدم عثمان ، 476/3.

15- عایشه ( صحابیه ) پس از آن که برادرش (محمد بن ابی بکر ) به دستور معاویه کشته شد بعد از هر نماز معاویه را نفرین می کرد (1) ، پس نفرین به معاویه ، اقتدای به عایشه است و نیز موجب هدایت !!

پی نوشت : 1 – الکامل فی التاریخ ، حوادث سنه 38 ، ذکر ملک عمرو بن العاص ، 357/3 .

16- صحیح مسلم از قول عایشه نقل می کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دو تن از صحابه را نفرین کردند. (1) آیا با وجود نفرین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای صحابه ، باز هم لعن هر یک از صحابه را که نوعی نفرین است گناهی بزرگ و احیانا موجب کفر و مهدور الدم شدن می دانید ؟

پی نوشت : 1- صحیح مسلم ، کتاب البر و الصله و الآداب ، باب من لعنه النبی صلی الله علیه و آله و سلم او سبه او دعا علیه ، حدیث اول 2007/4 .

---------------------------------------------------

ج – کتمان واقعیات:

وزیر بودن حضرت علی علیه السلام:

1 چرا برای توده مردم نمی گویید که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در یوم الدار یا یوم الانذار تمام خویشان خود را جمع کرد و به آیین مقدس اسلام دعوت نمود و سپس فرمود : « و قد امرنی الله تعالی ان ادعوکم الیه فایکم یوازرنی علی هذا الامر علی ان یکون اخی و وصیی و خلیفتی فیکم » هیچ یک از حاضرین دعوت آن را نپذیرفتند تنها حضرت علی بن ابی طالب پذیرفت و عرضه داشت : « انا یا نبی الله اکون وزیرک عله . » (1)

و چرا نمی گویید که بسیاری از علماء و بزرگان این خبر را یا تحریف نموده اند و یا کاملا از مجامع روایی خو خذف نموده اند . کما این که در تفسیر طبری در ذیل آیه 214 شعراء دست خوش تحریف شده است و می گوید :

فایکم یوازرنی علی هذا الامر علی ان یکون اخی و کذا و کذا (2)

پی نوشت : 1- تاریخ الطبری ، ذکر الخبر عما کان من امر نبی الله صلی الله علیه و آله و سلم ، 63/2 .

2 – جامع البیان ، طبری 149/11 .

کتمان فضائل حضرت علی علیه السلام:

2 در باب فضائل اهل بیت آیا تا به حال شنیده اید که امام حنابله احمد بن حنبل در رابطه با فضائل امیر المومنین ، علی بن ابی طالب علیه السلام می گوید :

« ما جاء لاحد من اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ما جاء لعلی بن ابی طالب علیه السلام » (1)

آن چه که برای علی بن ابی طالب از فضائل نقل شده برای احدی از صحابه رسول خدا ان فضیلت نقل نشده است . و این در حالی است که هر گاه به صحیح بخاری و مسلم و کتب روایی دیگر مراجعه می شود ، قضییه بر عکس است و فضائل اهل بیت علیهما السلام کمتر از دیگران نقل شده است .

پی نوشت :1 – فضایل الصاحبه ، علی بن ابی طالب و المستدرک علی الصحیحین ، من مناقب امیر المومنین علی بن ابی طالب 108/3 و تاریخ دمشق ، ج 63/3 ، ح 1108 .

جریان سقیفه به نقل از عمر:

3 چرا در حضور عموم مردم مسلمان ، نمی گویید که در روز سقیفه ( روزی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم وفات نمودند ) مسلمانان صدر اسلام برای انتخاب خلیفه اختلاف و نزاع کردند ، به طوری نزاع آنان بالا گرفت و شخصی فریاد برآورد : « قتلتم سعد بن عباده » سعد بن عباده را کشتید . عمر گفت : خدا او را بکشد و بسیاری از اصحاب در این گیر و دار مخالفت خود را اعلام داشتند ؟ (1 )

پی نوشت : 1 – صحیح البخاری ، کتاب المحاربین من اهل الکفر و الرده ، باب رجم الحبلی من الزنا اذا احصنت 585/8  ؛ و تارخ الطبری حوادث سنه 11 ، حدیث السقیفه 445/2 .

وضوی پیامبر:

4- چرا برای مردم نمی گویید که روش وضو گرفتن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ((1 و امیر المومنین علیه اسلام (2) و بعضی صحابه مسح بر پاهایشان بوده و حال این که این طریقه (3) ( که از قرآن کریم (4) و سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم (5) استفاده می شود ) در نزد شما ترک شده و به جای آن دستور به شستن پاها می دهید ؟

پی نوشت : 1 – عن عبدالله بن زید : ان النبی صلی الله علیه و آله و سلم توضا فغسل وجهه ثلاثا ویدیه مرتین و مسح براسه و رجلیه مرتین . از عبدالله بن زید ، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وضو گرفت . پس سه مرتبه صورت شریف اش را شست و دو مرتبه دستهایش را شست و سر مبارک و دو پای خود را مسح نمود. ( المصنف – ابن ابی شیبه – کتاب الطهارات – فی الوضوء کم هو مره ح 4 ، 18/1 و کنز العمال ، آداب الوضوء – ح 26922 –ج 451/9 و سنن الدارقطنی کتاب الطهاره ، باب وضو رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم – ج 82/1 ح 11 ) و نیز عثمان وضوء پیامبر را به همین صورت بیان می کند : « و مسح براسه و ظهر قدمیه » پیامبر سر ور روی دو پای خود را مسح نمود .

المصنف ابن ابی شیبه – کتاب الطهارات ، فی الوضوء کم هو مره ، ح 3 ، ج 18/1 .

2 – قال : رایت علیا رضی الله عنه توضا فمسح ظهورهما . راوی می گوید : حضرت علی علیه السلام را دیدم که وضو  گرفت پس پشت دو پایش را مسح نمود .

مسند احمد بن حنبل ، مسند علی بن ابی طالب رضی الله تعالی عنه ، ج 124/1  .

3 – و قال ابن عباس : الوضوء غسلتان و المسحتان . عبدالله بن عباس می گوید : وضو عبارت از دو شستن ( صورت و دستان ) و دو مسح ( سرو پا ) نمودن است .

المصنف ، عبد الرزاق ، کتاب الطهاره ، باب غسل الرجلین ج 54و 55 و نیز احادیث 65 و 99  از همین باب ج 19/1 .

4- قال فخر رازی فی تفسیره : « حجه من قال بوجوب المسح مبنی علی القراءتین المشهورتین » التفسیر الکبیر ، ذیل آیه 6 سوره مائده ج 161/11 .

5 – تفسیر جامع البیان ، ذیل آیه 6 سوره مائده 185-168/4 .

بدعت گذاشتن در اذان از ناحیه عمر:

5 چرا برای مردم نمی گویید که جمله « الصلاه خیر من النوم » جزء اذان نبوده و نیست و در دوران پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم گفته نمی شد . (1) و اذانی را که پیامبر به بلال تعلیم دادند این جمله در ان وجود نداشت بلکه به جای آن جمله ( حی علی خیر العمل ) گفته می شد؟  ( 2) و این هم از بدعتهای عمر به شمار می آید . ( 3)

پی نوشت : 1 - قال طاووس : اما انهم لم تقل علی عهد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ، مردی از طاووس ( که از تابعین بوده ) پرسید : از چه زمانی جمله حی علی خیر من النوم در اذان گفته شد در جواب گفت بدان که در عهد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم این جمله گفته نشد .

المصنف ، لعبد الرزاق ، کتاب الصلاه ، باب الصلاه خیر من النوم -  ح 1827 ج 474/1 .

همین اختلاف را ابن راشد در کتاب بدایه المجتهد ، کتاب الصلاه ، باب صفه الاذان ج 108/1 مطرح نمو ده و نقل می کند : قال الشافعی : و سبب اختلافهم هل قیل فی زمان النبی صلی الله علیه و آله و سلم او انما قیل فی زمان عمر ؟

2 – عن بلال ، کان بلال یوذن بالصبح فیقول : حی علی خیر العمل . طبرانی نقل می کند : همیشه بلال اذان صبح را که می گفت جمله « حی علی خیر العمل » را می گفت .

کنز العمال ، کتاب الصلاه ، فضل الاذان و احکامه و آدابه ، ح 23174 ، ج 342/8 .

و قال الشوکانی : و ذهبت العتره و الشافعی  فی احد قولیه الی ان التثویب بدعه . عترت اهل بیت و افعی در یکی از دو قولش قائلند که تثویب ( الصلاه خیر من النوم) بدعت است .

و عن علی علیه السلام حین سمعه لاتزیدوا فی الاذان ما لیس منه .

حضرت علی علیه السلام زمانی که این جمله را شنید فرمود : در اذان آنچه نبوده اضافه نکنید .

نیل الاوطار ، کتاب الصلاه ، باب صفه الاذان ، ج39/2 .

3– عن ابن عمر ان عمر قال لموذنه : اذا بلغت حی علی الفلاح فی الفجر فقل : الصلاه خیر من النوم الصلاه خیر من النوم . عبدالله بن می گوید : عمر به اذان گوی خود فرمان داد : زمانی که صبح به جمله حی علی الفلاح رسیدی دو بار بگو : الصلاه خیر من النوم . ( کنز العمال ، کتاب الصلاه ، فصل فی الاذان – التثویب ح 23242و 23252 ، ج 355/8 و 357 . )

عن مالک انه بلغه ان الموذن جاء الی عمر بن الخطاب یوذنه لصلاه الصبح فوجده نائما فقال : الصلاه خیر من النوم فامره عمر ان یجعلها فی نداء الصبح . مالک می گوید : موذن برای نماز صبح پیش عمر آمد او را در حال خواب مشاهده نمود ندا داد : الصلاه خیر من النوم . پس از ان عمر او را امر کرد که در اذان صبح این جمله را قرار دهد . ( الموطاء – کتاب الصلاه ، باب ما جاء فی النداء للصلاه 72/1 )

جواز جمع بین دو نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء:

6- چرا برای مردم نمی گویید گاهی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشاء را در مدینه یعنی در وطن خود ( بدون خوف و بدون ضرورت و خوفی ) با هم و جمع می خواندند به جهت انکه حرج و دشواری برای امت شان نباشد ، همانگونه که امروزه اکثر  شیعیان اینگونه انجام می دهند ؟ (1)

پی نوشت : 1 - عن ابن عباس صلی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم ) الظهر و العصر جمیعا و المغرب و العشاء جمیعا فی غیر خوف و لاسفر . عبدالله بن عباس میگوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشاء را باهم خواندند در حالی که در سفر و خوف نبودند .

الوطاء- کتاب قصر الصلاه فی السفر ، باب الجمع بین الصلاتین فی الحضرو السفرح 144/14 و صحیح البخاری کتاب مواقیقت الصلاه ،  باب تاخیر الظهر الی العصر 286/1 و باب وقت المغرب 293/1 و صحیح مسلم ، کتاب الصلاه المسافرین و قصرها ، باب الجمع بین الصلاتین فی الحضر ، حدیث 49 و50 ، ج 489/1 و 490 و سنن ابی داوود ، کتاب الصلاه ، باب الجمع بین الصلاتین ح 1210 و 1211 و 1214 و ج 6/2  .

جواز ازدواج موقت:

7 آیا تا کنون بهمردم گفته اید که « روایات فراوانی در مورد حلال بودن ازدواج موقت ( متعه ) و عمل به آن در زمان پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم تا زمان خیلفه دوم داریم ؟ »(1)

پی نوشت : صحیح مسلم ، کتاب النکاح ، ابا سوم نکاح المتعه و ... ج 23/3  .

8 چرا به مردم نگفته اید که : « جمعی از بزرگان صحابه قائل به جواز ازدواج موقت بودند مانند : جابر بن عبدالله و عبدالله بن عباس و اسماء بنت ابی بکر و عبد الله مسعود و عمرو بن حریث و اوب سعید الخدری و سلمه و معبد فرزندان امیه بن خلف و نیز جمعی از تابعین مانند طاووس و عطاء و سعید بن جبیر و سایر فقهاء مکه قائل به جواز متعه بودند؟ » (1)

و نیز قرطبی می گوید : « عمران بی الحصین و عبدالله بن عباس و بعضی از صحابه و طایفه ای از اهل البیت قائل به جواز ازدواج موقت بوده اند ؟ » (2 )

پی نوشت :  1– المحلی بالاثار ، کتاب النکاح ، مساله 1858 ، خطاء تسمیه متعه النساء بالنکاح ، 129/9 .

2 – تفسیر الجامعه لاحکام القرآن ، قرطبی ، ذیل آیه 24 سوره نساء  133/5 .

9 آیا تا به حال برای مردم گفته اید که : « اعتقاد به جواز ازدواج موقت (متعه ) مختص به شیعه نیست ، بلکه عالم و فقیه بزرگ مکه « ابن جریح » که مورد تایید و قبول تمامی مولفین صحاح سته است  قائل به جواز متعه بوده و حتی خود هفتاد بار متعه نمود . (1) و به نقلی دیگر با نود زن ازدواج موقت داشت (2) و به نقلی دیگر با شصت زن ازدواج متعه نمود ؟ » (3)

پی نوشت : 1 - « و قال الشافعی : استمتع ابن جریح بسبعین امراه » !! و تهذیب التهذیب ، ابن حجر ، شرح حال عبدالملک بن عبدالعزیز بن جریح 355/6 .

2 – و قال محمد بن عبدالله بن عبدالحکم : « سمعت الشافعی یقول : استمتع ابن جریح بتسعین امراه » !! سیر اعلام البناء 33/6 .

 3 - « قال جریز ... و اما ابن جریح فانه اوصی بنیه بستین امراه . و قال : لاتزوجوا بهن فانهن امهاتکم و کان یری المتعه »!

فضایح و رسوایی های معاویه و یزید و عمر و بن العاص:

10 چرا برای مردم آنچه از رسو ل خدا صلی الله علیه و آله و سلم درباره معاویه از کتب و منابع خودتان رسیده بازگو نمی کنید .

الف: حضرت ختمی مرتبت درباره او فرمودند: « لا اشبع الله بطنه » خداوند شکم او را سیر نکند . (1)

نتیجه نفرین رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم این شد که معاویه روزی هفت بار غذا از گوشت و حلوا و میوه فراوان می خورد و می گفت : خسته شدم اما سیر نشدم . (2).

ب: حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم درباره معاویه و عمر و بن العاص فرمودند : « اذا رایتموهما جمیعا بینمها فوالله ما اجتمعا الا علی غدره » هر وقت این دو را دیدید با هم جمع هستند آنها را جدا کنید زیرا انها جمع نمی شوند مگر برای نیرنگ . (3)

ج : پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : « اذا رایتم معاویه علی منبری فاقتلوه » . هر گاه معاویه را بر منبر من دیدید او را به قتل برسانید . (4)

د: عایشه گوید : رسول خدا فرمودند : گروهی از اهل عذرا بزودی کشته می شوند که خداوند و اهل آسمان به خاطر شهادت آنان غضب می نمایند ( حجر بن عدی و یارانش در ان جا به دست گروه معاویه به شهادت رسیدند . ) (5)

ه- عمر و بن العاص به معاویه گفت : آیا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم زمانی که مسجد بنا می کرد به عمار نفرمود : تو بر جهاد حریصی و تو اهل بهشتی . « ولتقتلک الفئه الباغیه » و تو را گروه سرکش و ظالم می کشند ؟ سپس به معاویه گفت : پس چرا او را نکشتی ؟ ( و این در حالی بود که عمار را گروه معاویه در جنگ صفین گشتند . ) (6)

و – چرا برای مردم نمی گویید جنایاتی که یزید در مدینه مرتکب شد به سفارشات معاویه بود . به این روایت توجه کیند .

جویریه می گوید : بزرگان مدینه می گفتند : معاویه در وقت مرگش به پسر خود یزید گفت : مردم مدینه روزی با تو وارد جنگ می شوند مسلم عقبه را به جان آنها بیانداز که من خیر خواهی او را شناختم ( همین مسلم عقبه و لشگرش در واقعه حره هزاران صحابی و تابعی را کشتند و به هزاران زن و دختر مسلمان در مدینه تجاوز کردند و صدها فرزند نامشروع از آنان به وجود آمد . ) ( 7 )

پی نوشت : 1 – صحیح مسلم کتاب البر و الصله و الاداب ، باب من لعنه النبی صلی الله علیه و آله و سلم ح آخر 2010/4 ، و اسد الغابه ، ترجمه معاویه بن صخر 386/4 .

2 – البدایه و النهایه ، حوادث سنه 60 ترجمه معاویه ، ج 128/8.

3 – مجمع الزواید و منبع الفوائد ، کتاب الفتن ، باب ماجاء فی الصلح ، 248/7 ، و کنز العمال ، کتاب الفتن ، وقعه الصفین ، ح 31723 ج 353/11 .

4 – تهذیب التهذیب ، ترجمه عمرو بن عبید بن باب 61/8 ، و ترجمه عباد بن یعقوب الواجنی ، 97/5 ، و در ترجمه علی بن زید بن عبدالله  276/7 .

5- کنزالعمال ، باب فی الفضائل الصحابه ، معاویه ح 37509 ، ج 587/13  .

 6- مجمع الزواید ، کتاب المناقب ، باب منه فی فضل عمار 297/9.

7- وفاء الوفاء ، فصل 15 فی سبب نقمه یزید بن معاویه علی اهل المدینه ، ص130 الی 132 .

-----------------------------------------------------

منابع و ماخذ:

الاصابه فی التمییز الصحابه ، ابن حجر العسقلانی ، م 853 ، بیروت دار احیاء التراث ، 1328  ق .

ارشاد الساری لشرح صحیح البخاری ، احمد بن محمد عسقلانی ، م 923 ، بیروت دار احیاء التراث العربی .

اسد الغابه فی معرفه الصحابه ، ابن الاثیر ، بیروت ، دار احیاء التراث العربی .

بدایه المجتهد ، محمد بن احمد بن رشد القرطبی ، م 595 ، قم  ، منشورات الشریف الرضی 1406ه .

البدایه و النهایه ، اسماعیل بن کثیر الدمشقی ، م 744 ، بیروت ، موسسه التاریخ العربی .

تاریخ الیعقوبی ، احمد بن ابی یعقوب ، م292 ، قم منشورات الشرف الرضی ، 1414 ق.

تاریخ الطبری ، محمد بن جریر الطبری ، م310، بیروت موسسه الاعلمی ، 1409 ق.

تفسیر الکبیر ، الفخر رازی ، م 606 ، بیروت دار احیاء التراث ، الطبعه  الثالثه .

تفسیر روح المعانی ، السید محمود الالوسی ، م 1270 ، بیروت داراحیاء التراث ، 1405 ق.

تفسیر الجامع لاحکام القرآن ، القرطبی ، م 671 ، بیروت داراحیاء التراث العربی ، 1405 ق .

تفسیر البیان ( الطبری ) ، محمد بن جریر الطبری ، م 310 بیروت دارالفکر ، 1415 ق .

تاریخ بغداد ، ابی بکر احمد بن علی الخطیب البغدادی ، م 463، بیروت دار الفکر

تهذیب التهذیب ، احمد بن علی عسقلانی ، م 852 ، بیروت دارالکتب العلمیه ، 1415ق .

حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء ، ابی نعیم الاصفهانی ، م 430 ، بیروت ، دارالکتب العلمیه .

سیر اعلام النبلاء ، محمد بن عثمان الذهبی ، م 748 ، بیروت ، موسسه الرساله ، 1422 ق.

السنن البیهقی ، احمد بن الحسین بن علی البیهقی ، م 745 ، بیروت ، دارالفکر.

سنن الدار القطنی ، علی بن عمر الدار قطنی ، م 385 ، بیروت عالم الکتب ، 1406 ق.

سنن ابی داود ، سلیمان بن الاشعث السجستانی ، م 275 ، بیروت ، المکتبه العصریه .

صحیح البخاری ، محمد بن اسماعیل البخاری ، م256 ، بیروت دارالقلم ، 1407 ق .

صحیح مسلم ، مسلم بن حجاج القشیری ، م 261 ، بیروت دار احیاء الترا ث.

فضائل الصحابه ، احمد بن حنبل

الکامل فی التاریخ ، ابن الاثیر ، م 630 ، بیروت ، دار صادر 1399 ق .

کنز العمال ، المتقی بن حسام الدین الهندی ، م 975 ، موسسه الرساله 1405 ق .

المحلی بالاثار ، علی بن احمد بن سعید بن حزم الانندلسی ، م 456، بیروت دارالکتب العلمیه .

المصنف ، لابن ابی شیبه ، م 235 بیروت ، دار الفکر ، 1409 ق.

المصنف ، لعبد الرزاق ، م 211 ، بیروت ، المکتب الاسلامی ، الطبعه الثانیه ، 1403ق .

الموطاء ، مالک بن انس ، بیروت ، دار احیاء التراث العربی.

مجمع الزواید و منبع الفواید ، علی بن ابی بکر الهیثمی ، م 807 ، بیروت دار الکتب العلمیه .

مسند احمد بن حنبل ، بیروت ، دار صادر .

نیل الاوطار ، محمد بن علی بن محمد الشوکانی ، م 1255 ، بیروت ، دار الکتب العلمیه ، 1415 ق.

وفاء الوفاء ، السمهودی ، بیروت دار احیاء التراث العربی ، 1404 ق.