پرسش وپاسخ

سئوال ازاهل سنت وپاسخ شیعه به اهل سنت

پرسش وپاسخ

سئوال ازاهل سنت وپاسخ شیعه به اهل سنت

سابقه ازدواج با محارم در فتوای بزرگان اهل سنت

بنام خدای رسوا گر ظالمان

در این روزها سلفی های بی دین هر روز رسوایی دیگر بر دامن ناپاک و آلوده خود می افزایند؛ یکی از این فتواهای عجیب و غریب فتوای جهاد النکاح است که بسیاری از فاحشه ها و زناکاران را به سوریه کشاند و با خواندن سوره حمد زنان شوهر دار را به نکاح خود دراورده و یا با گفتن سه تکبیر هر زن و دختر را ملک خویش می‌کنند، در این پست ما ابتدا به سابقه این گونه فتواها در مذاهب اهل سنت اشاره میکنیم و در اخیر نوشتار لینک دانلود فیلم اعترافات مردانی که همسران خودرا به جهاد النکاح فرستاده اند را خواهیم گذاشت.

نزدیکی با محارم

  • 1- کسی که با مادر و دخترش نزدیکی کند حدی بر او نیست :

ابن حزم در کتاب المحلی مینویسد:

ابو حنیفه وقتی حکم به زنا میکند که زن مطروفه باشد (یعنی زن مجانا خود را در اختیار کسی قرار بدهد)

اما اگر مزد و یا اجاره باشد، زنا نیست و حدی در آن جاری نمیشود....

در ادامه مینویسد :

بنا بر این فتوا دیگر هرکسی که خواست در ملاءعام  زنا کند مشکلی ندارد و حدی بر آنها جاری نمیشود چون مقداری پول را مزد و یا اجاره عمل قرار میدهند ،

وی در ادامه مطلب مینویسد اصحاب ابی حنیفه حیله های ارتکاب معاصی را به گنه کاران و پیروان خود یاد میدهند تا جایی که یاد میدهند هرکسی که با مادر و دختر خود نیز عالما و عامدا نکاح ببندد و نزدیکی کند حدی بر او جاری نمیشود


المطروفة :زن بی باکی که از هیچ مردی ابائی ندارد خود رابر همه عرضه میکند و میزبان هر نا محرمی است (از همخوابی با هیچ کسی ابایی ندارد)
و به غیر از شوهرش چشم دارد.

- لا حد على من وطأ أمه أو ابنته!!

( إن أبا حنیفة لم یر الزنا إلا مطارفة* أما لو کان فیه عطاء و استئجار فلیس زنا و لا حد فیه و قال أبو یوسف ومحمد بن الحسن و أبو ثور و أصحابنا و سائر الناس هو زنا وفیه الحد ... ) إلى أن قال ( .... : وعلى هذا لا یشاء زان ولا زانیة أن یزنیا علانیة إلا فعلا وهما فی أمن من الحد بأن یعطیها درهما یستأجرها به، ثم علموهم الحیلة فی وطء الأمهات والبنات بأن یعقدوا معهن نکاحا ثم یطأونهن علانیة آمنین من الحدود، )


أقول : هل سنرى إعلان تأجیر أمهات و أخوات مارکة وهابیة للنکاح مع تخفیضات موسمیة ؟! ربما امسح و اربح !

________________________________________


2- پذیرایی از میهمان

ابن حزم مینویسد

ابن جریج گفته است : خبر داد مرا عطاء بن ابی رباح که گفت :مرد دخترش را به غلامش و فرزندو برادر ش حلال میکرد و همچنین زن دخترش را برای شوهرش حلال مینمود ؛  عطاء میگوید من این کار را دوست ندارم و برای من ثابت نشده است ،اما به تخقیق به من رسیده است که مرد دخترش را برای میهمانش میفرستد مرد دخترش را برای میهمانش میفرستد

ابومحمد گفته است که این نظر و فتوایی در میان فتاوا است و نظر سفیان ثوری نیز میباشد : و مالک (امام مالک رئیس فرقه مالکی اهل سنت ) و اصحابش گفته اند درین مورد  اصلا حدی جاری نمیشود .

 

2- الکرم الوهابی یتجلى فی إرسال ولیدتهم إلى ضیفهم !

 

( قال ابن جریج : واخبرنی عطاء بن أبى رباح قال : کان یفعل یحل الرجل / صفحة 258 / ولیدته لغلامه وابنه وأخیه وتحلها المرأة لزوجها ، قال عطاء : وما أحب أن یفعل وما بلغنی عن ثبت قال : وقد بلغنی أن الرجل کان یرسل بولیدته إلى ضیفه * قال أبو محمد رحمه الله : فهذا قول وبه یقول سفیان الثوری : وقال مالک . وأصحابه لا حد فی ذلک أصلا ... )

( المحلى لابن حزم / ج 11 / ص 257 و 258 / ط دار الفکر بتحقیق أحمد شاکر)

 

أقول : ربما لهذا یحبون زیارة بعضهم البعض کثیراً ... من یدری !!

________________________________________

 

  • 3- نکاح با محارم

خدایا مارا ببخش ...حتی با محارم ...مادران و خواهرانشان !!!!

ابن حزم مینویسد :

علماء در این زمینه اختلاف کرده اند یک طائفه گفته است : کسی که با مادر یا دختر و یا یکی از محارمش ازدواج کند و یا زنا نماید فرقی ندارد همه یکی است و این عقد هیچ اثری ندارد اگر عالم به تحریم و از روی عمد باشد و بر او حد زنا  جاری میشود و فرزند در این نکاح ملحق نمیشود (به پدر)این قولنقل شده است از  حسن، مالک و شافعی، و ابی ثور ؛و ابی یوسف و محمد بن حسن از یاران ابو حنیفه


فتوای مالک :

 

 ( وقد اختلف الناس فی هذا فقالت طائفة : من تزوج أمه أو ابنته أو حریمته أو زنى بواحدة منهن فکل ذلک سواء وهو کله زنا والزواج کلا زواج إذا کان عالما بالتحریم وعلیه حد الزنا کاملا ولا یلحق الولد فی العقد وهو قول الحسن . ومالک . والشافعی . وأبی ثور وأبی یوسف . ومحمد بن الحسن صاحبی أبی حنیفة :

مالک در این مساله بین نزدیکی به عقد و نزدیکی به ملک یمین (کنیز)فرق قائل شده است و گفته است :

در مورد کسی که مالک شود دختر برادر و یا دختر خواهر  ،عمه ، خاله یا همسر پدر و یا همسر فرزند نسبی اش و یا مادر رضاعی یا دختر رضاعی یا و یا خواهر رضاعی را ؛

در حالیکه میدانند نزدیکی با آنها حرام است و نسبت آنها را نیز با خود میداند ولی باز هم با آنها نزدیکی نماید حدی بر او جاری نمیشود و فرزند نیز به او ملحق میشود  (حلال زاده است) اما تنبیه میشود ...


إلا أن مالکا فرق بین الوطء فی ذلک بعقد النکاح وبین الوطء فی بعض ذلک بملک الیمین

فقال : فیمن ملک بنت أخیه . أو بنت أخته . وعمته . وخالته . وامرأة أبیه . وامرأة ابنه بالولادة  وأمه نفسه من الرضاعة . وابنته من الرضاعة . وأخته من الرضاعة

وهو عارف بتحریمهن وعارف بقرابتهن منه ثم وطئهن کلهن عالما بما علیه فی ذلک فان الولد لاحق به ولا حد علیه لکن یعاقب ورأی أن ملک أمه التی ولدته . وابنته وأخته بأنهن حرائر ساعة یملکهن فان وطئهن حد حد الزنا ،

وقال أبو حنیفة

 

لا حد علیه فی ذلک کله ولا حد على من تزوج

أمه التی ولدته  و ابنته  و أخته  و جدته  و عمته  و خالته  و بنت أخیه و بنت أخته ؛ عالما بقرابتهن منه عالما بتحریمهن علیه ووطئهن کلهن فالولد لا حق به والمهر واجب لهن علیه ولیس علیه إلا التعزیر دون الأربعین فقط وهو قول سفیان الثوری ... )

( المحلى لابن حزم / ج 11 / ص 253 / ط دار الفکر بتحقیق أحمد شاکر)

 

فتوای ابو حنیفه

ابو حنیفه میگوید حدی جاری نمیشود بر کسی که ازدواج کند با مادرش که اورا به دنیا او آورده است ؛دختر، خواهر ،مادر بزرگ ،عمه و خاله ،دختر برادر و دختر خواهر ش در حالیکه آگاه به قرابت و نسب آنها و عالم به حرمت ازدواج با محارم هم هست.و با آنها نزدیکی هم بکند ؛فرزند به او ملحق میشود و پرداخت مهریه هم واجب است و تنها باید تعزیر شود آنهم کمتر از چهل ضربه ؛ نظر سفیان سوری نیز همین است .

(تنها چیزی که توجیه گر این گونه فتاوا میباشد همان تصحیح نسب آلوده خودشان است که در جای خودش به آن خواهیم پرداخت)


أقول : و إن کان هناک عقد فکیف یصح هذا العقد أصلاً على الأم أو المحارم ؟! لعل فتواهم هذه لإضفاء الشرعیة على نسب بطلهم المخضرم ، و الله أعلم !

 

________________________________________


4- جواز اجرای خطبه نکاح با زنی که ازدواج با او حرام است !!!!


((هرگاه کسی زنی را که نکاح اش بر او حرام است به عقد خود در بیاورد و با او نزدیکی کند بر او حدی واجب نیست .))به خاطر شبهه نکاح، اسبیحانی گفته است :

این نظریه ابو حنیفه و زفر است ،و أبو یوسف و محمدگفته اند اگر ازدواج کند با کسی که ازدواج با او حرام است  و آگاه به حرمت آن باشد در این مورد شبهه ای نیست و بر او حد جاری میشود اگر نزدیکی نموده باشد و اگر نمیدانسته  حدی بر او نیست ؛ اما آنچه که درست است دیدگاه و نظر ابو حنیفه و زفر  است و بر این دیدگاه نسفی و محبوبی و غیر از ایندو  مشی نموده اند.

 ( اللباب فی شرح الکتاب للشیخ عبد الغنی الغنیمی الدمشقی المیدانی / کتاب الحدود / ج1 / ص540 / ط دار المعرفة )


پناه بر خدا این چه فقهی است ؟ این چه دین و آئین است تفاوت این دیدگاه با نظریات فروید کجاست؟!!!!!!!


4- امرأة لا تحل لک فهل یجوز نکاحها ؟

 

( (ومن تزوج امرأة لا یحل له نکاحها فوطئها لم یجب علیه الحد)، لشبهة العقد، قال الإسبیجانی: وهذا قول أبی حنیفة وزفر، وقال أبو یوسف ومحمد: إذا تزوج محرمة وعلم أنها حرام فلیس ذلک بشبهة وعلیه الحد إذا وطئ، وإن کان لا یعلم فلا حد علیه، والصحیح قول أبی حنیفة وزفر، وعلیه مشى النسفی والمحبوبی وغیرهما، تصحیح. )

 

أقول : أعوذ بالله ، أی فقه وأی دین هذا؟ إنه دین فروید الذی لا یعرف إلا الجنس !

 



5- محیی الدین نووی و ازدواج با محارم

(( فصل ) اگر کسی  زنی را اجاره کرد تا با او زنا نماید و یا با محرمی از محارم خود ازدواج نمود و نزدیکی نمود در حالیکه آگاه به تحریم آن بود حد  بر او واجب میشود چون عقد تاثیری در جواز نزدیکی ندارد پس وجود چنین عقدی با عدمش یکی است .

و اگر یکی از محارم خود را مالک شد و با آنها نزدیکی نمود اینجا دو قول است :

1- حد بر او واجب است چون ملک باعث جواز نزدیکی با محارم  نمیشود در هیچ حال پس حد ساقط نیست.

2- حدی بر او واجب نمیشود ؛که قول صحیح همین است ...


5- محیی الدین النووی ینقل لنا المزید

 

( ( فصل ) وإن استأجر امرأة لیزنی بها فزنى بها أو تزوج ذات رحم محرم فوطئها وهو یعتقد تحریمها وجب علیه الحد لانه لا تأثیر للعقد فی إباحة وطئها فکان وجوده کعدمه ، وإن ملک ذات رحم محرم ووطئها ففیه قولان ( أحدهما ) أنه یجب علیه الحد لان ملکه لا یبیح وطأها بحال فلم یسقط الحد ( والثانى ) أنه لا یجب علیه الحد ، وهو الصحیح ... )

( المجموع - محیى الدین النووی / ج 20 / ص 20 / ط دار الفکر )



6- و هناک المزید !

 

( رجل تزوج امرأة ممن لا یحل له نکاحها فدخل بها لاحد علیه سواء کان عالما بذلک أوغیر عالم فی قول أبى حنیفة رحمه الله تعالى ولکنه یوجع عقوبة إذا کان عالما بذلک )

( المبسوط للسرخسی / ج 9 / ص 85 / ط دار المعرفة 1406 هـ )


6- بازهم ازدواج با محارم از دیگاه ابو حنیفه

( سرخسی در کتاب المبسوط مینویسد :

اگر مردی با زنی که از مخارم اوست ازدواج کند و نزدیکی با او  نماید حدی بر او واجب نمیشود ! چه عالم به تحریم و محرمیت با شد و چه نباشد؛ طبق دیگاه ابو حنیفه  ولکن تنبیه میشود اگر عالم باشد .!!!

 

( حدثنا سلیمان بن شعیب عن أبیه عن محمد عن أبی یوسف عن أبی حنیفة بذلک حدثنا فهد قال ثنا أبو نعیم قال سمعت سفیان یقول فی رجل تزوج محرم منه فدخل بها قال لا حد علیه )

( شرح معانی الآثار - أحمد بن محمد بن سلمة / ج 3 / ص 149 / ط دار الکتب العلمیة الثالثة 1996 )

در روایت بالا که در کتاب شرح معانی الاثار آمده است بعد از ذکر سند میگوید :

ابو نعیم گفت : شنیدم از سفیان که میگوید در باره مردی که با یکی از محارمش ازدواج نموده و نزدیکی هم کرده است ؛ سفیان گفت : حدی بر او نیست.

سوال !ابوحنیفه ای که برای مسلمانان چنین فتاوایی میدهد آیا راضی میشود که با خواهر و مادر خودش این کار را بکند؟؟؟!!

أقول : "هل یرضى أبوحنیفة هذا لأمه أو لأخته حین یجیز ذلک للمسلمین ! أی خسة وانحطاط هذا ؟! ولا تعلیق أکثر."

_________________________________


7- حکم نکاح  همسر  پنجم یا خواهر زن

اکر کسی زن پنجم کرفت و یا با خواهر زن خود ازدواج کرد و نزدیکی هم نمود حدی بر او نیست  طبق فتوای  ابی حنیفه  حتی اگر عالم به مساله هم باشد و فقط تعزیر میشود ...

7- الخامسة أو أخت الزوجة طالهم عطش الوهابیة الجنسی أیضاً

 

( کذلک إذا نکح محارمه أو الخامسة أو اخت امرأته فوطئها لا حد علیه عند أبى حنیفة وان علم بالحرمة وعلیه التعزیر وعندهما والشافعی رحمهم الله تعالى علیه الحد والاصل عند أبى حنیفة علیه الرحمة ان النکاح إذا وجد من الاهل مضافا إلى محل قابل لمقاصد النکاح یمنع وجوب الحد سواء کان حلالا أو حراما وسواء کان التحریم مختلفا فیه أو مجمعا علیه وسواء ظن الحل فادعى الاشتباه أو علم بالحرمة والاصل عندهما ان النکاح إذا کان محرما على التأبید أو کان تحریمه مجمعا علیه یجب الحد وان لم یکن محرما على التأبید أو کان تحریمه مختلفا فیه لا یجب علیه )

( بدائع الصنائع لأبو بکر الکاشانی / ج 7 / ص 35 / ط مکتبة الحبیبیة )



8- نزدیکی با مرده ،  مادر ، خواهر رضاعی

در کتاب شرح کبیر

مساله: و اگر کسی با مرده ای نزدیکی نمود ویا مادر و خواهر رضاعی را مالک شد و با آنها نزدیکی نمود آیا تعزیر میشود ؟!بر دو وجه  است  :

طبق یک دیدگاه اگر با مرده ای نزدیکی نمود حد بر او جاری میشود و این نظر اوزاعی میباشد زیرا وطی در فرج آدمی شبیه وطی زنده است و اینکه این عمل از گناهان بزرگ  است ...زیرا منجر به هتک حرمت میته شده است .

قول دوم این است که حدی بر او جاری نمیشود که قول حسن است  ، ابوبکر (از فقهای اهل سنت) گفته است نظر من نیز همین است  چون نزدیکی با مرده مثل نزدیکی نکردن است ...و کسی به ان اشتهایی ندارد و نفس انسان از این عمل خود داری میکند پس نیازی به حکم شرع نیست تا از آن منع نماید.

و اما کسی مالک مادر و یا خواهر رضاعی خود شد و با آنها نزدیکی نمود ؛ از اصحاب ما قاضی گفته است که بر او حد جاری میشود چون فرجی است که در هیچ حالت حلال نمیشود پس با نزدیکی نمودن حد بر او واجب میشود مانند نزدیکی با پسر؛ اما عده ای از اصحاب ما گفته اند که حدی بر او و اجب نمیشود و این قول اصحاب رأی (ابوحنیفه)و شافعی است ....



 8- الأخت من الرضاع !

 

( ( مسألة ) ( وان وطئ میتة أو ملک امة أو اخته من الرضاع فوطئها فهل یحد أو یعزر ؟ على وجهین ) إذا وطئ میتة فعلیه الحد فی أحد الوجهین وهو قول الاوزاعی لانه وطئ فی فرج آدمیة أشبه وطئ الحیة ولانه اعظم ذنبا واکثر اثما لانه انضم إلى فاحشته هتک حرمة المیتة ( الثانی ) لا حد علیه وهو قول الحسن ، قال ابو بکر وبهذا اقول لان الوطئ فی المیتة کلا وطئ لانه عوض مستهلک ولانها لا یشتهى مثلها وتعافها النفس فلا حاجة إلى تسرع ( شرع ) الزاجر عنها ، واما إذا ملک أمة ( أمه ) أو أخته من الرضاع فوطئها فذکر القاضی عن أصحابنا ان علیه الحد لانه فرج لا یستباح بحال فوجب الحد بالوطئ فیه کفرج الغلام وقال بعض أصحابنا لا حد فیه وهو قول اصحاب الرأی ، الشافعی لانه وطئ فی فرج مملوک له یملک المعاوضة عنه وأخذ صداقه فلم یجب الحد علیه کالوط فی الجاریة المشترکة .... )

( الشرح الکبیر لعبدالرحمن بن قدامه / ج 10 / ص 185 و186 / ط دار إحیاء الکتب العربیة )

مستند جهاد النکاح کلیک کنید

لعن امام علی در هفتاد هزار منبر+سند


 

معاویه و دادن حق السکوت!+سند[228]

انتقال منبر نبوی به شام+سند[175]

قتل عبدالرحمان بن خالد+سند[405]

معاویه و نبش قبور صحابه+سند[523]

آرزوی معاویه در دفن نام رسول+سند[1427]

دیدگاه نوه معاویه درباره وی!+سند[644]

کشتن کودکان هم نام علی +سند[600]

مروانی‌ها و ناسزاگویی به امام علی+سند[565]

معاویه از دیدگاه محمد بن ابی بکر+سند[649]

معاویه از دیدگاه قیس بن سعد+سند[603]

سب امام علی تا زمان عمر بن عبد العزیز+سند[614]

سر بریدن و گردادندن آن+سند[936]

خداى را سپاسگزار باش و عورتت را+سند[1675]

استواری حکومت بنی امیه با سب+سند[1646]

علی (ع) سبب بروز فاجعه در مدینه!+سند[2001]

ورود بر معاویه ورود بر قوم عاد+سند[1548]

قطع گردن و رابطه آن با مدح صحابه!+سند[1576]

مخالفت با حدیث طیر!+سند[1514]

هزار تازیانه ، جزای نقل فضائل حسنین!+سند[1467]

شلاق جزای عدم لعن امام علی+سند[1535]

لعن امام علی توسط بنی امیه+سند[1583]

تهمت ارتداد به امیر المؤمنین!+سند[1423]

تهمت خیانت به امیر المؤمنین!!+سند[1513]

نفرین عایشه بر معاویه و عمرو +سند[1558]

لعن معاویه در قنوت امیرالمومنین"ع"+سند[1698]

لعن معاویه در سیره علوی+سند[1615]

تحریف روایت منزلت !+سند[1393]

لعن امام علی در هفتاد هزار منبر+سند[1330]

همه فهمیدند بجز رسول!!+سند[1775]

معاویه و نهی از نقل حدیث+سند[1742]

دلایل وجوب لعن و کفر معاویه+سند [2033]

معاویه و تجارت شراب !!! +سند[1659]

سزای ناسزا نگفتن به امام علی+سند[1838]

دستور معاویه ، به سبّ امام در مسلم+سند[1581]

اشکال علمای اهل سنت به معاویه+سند[1695]

نقش معاویه در قتل عثمان+سند[1479]

شهادت عمار،سند بطلان معاویه+سند[1604]

حکم قیام ناکثین و قاسطین +سند[1329]

صدور حکم برای معاویه+سند[1350]

معاویه موجود ازلی !!!+سند[1382]

 

معاویه ، بالاتر از حضرت عیسی(ع)!!+سند[1716]

رحمت در لعن معاویه!+سند[1788]

سب امام علی در صحاح+سند[1795]

کشتن شیعیان علی+سند[1596]

مخالفت معاویه با قدر زکات+سند[1274]

سزاوتر دانستن به خلافت از عمر+سند[1259]

معاویه و آیه کنز+سند[1599]

معاویه و نهی از نقل حدیث+سند[1605]

معاویه دروغگو+سند[1583]

پوشیدن لباس ابریشمی+سند[1555]

امر به اکل مال به باطل +سند[1126]

معاویه و آیه کنز+سند[1042]

معاویه لایق تر از عمر+سند[1039]

بی توجهی به معاهدات+سند[1069]

تقیه تمام مردم از معاویه+سند[1185]

معاویه یکی از قاتلین عثمان+سند[2025]

کشتن معاویه و عمرو بن عاص+سند[1620]

کتابت وحی!!؟؟+سند[1416]

معاویه از نسل شجرة ملعونة+سند[2108]

ایراد خطبه بر روی منبر در مکه+سند[1615]

گسترش عدل وداد در زمان معاویه+سند[1799]

پیمان شکنی معاویه+سند[2064]

پیامبر و تعیین خلیفه+سند[1402]

عدم دفاع از معاویه+سند[1431]

قتل عمرو بن حَمِق+سند[1542]

کشتن دوستداران علی+سند[1651]

تصریح بر کفر معاویه+سند[1767]

جلوگیری از گریه بر عایشه+سند[2010]

معاویه امین خدا!+سند[1525]

فضایل دایی جان+سند[1983]

معاویه کاتب وحی+سند[1830]

اجابت نفرین پیامبر +سند[2620]

شباهت ظاهری معاویه+سند[1959]

قتل محمد بن ابى‏ بکر+سند[1534]

معاویه قاتل امام حسن علیه السلام+سند[2244]

نماز جمعه در چهارشنبه+سند[1740]

اسلام معاویه+سند[1896]

رباخواری معاویه+سند[2329]

معاویه و مرگ عایشه+سند[5016]

معاویه و منع نقل حدیث+سند[1784]

 

معاویه و ربا+سند[1816]

دین معاویه در زمان مرگ+سند[1575]

حدیث لا اشبع اللّه بطنه+سند[1972]

عدم اعتماد به معاویه+سند[1206]

الحاق زیاد به ابوسفیان+سند[2225]

خوشحالی از شهادت امام حسن+سند[2062]

معاویه و شهادت امام حسن+سند[1758]

معاویه و قتل امام حسن+سند[1204]

معاویه و لعن حسنین (ع)+سند[2012]

تعیین جانشین+سند[2276]

مغیرة بن شعبه و علی+سند[2656]

معنای اسم "معاویه"+سند[2988]

نسل شجرة ملعونة در قرآن+سند[2901]

معاویه از دیدگاه معن بن یزید+سند[1738]

فقط یک شکم سیر+سند[1299]

معاویه مسلمان نمی میرد+سند[1306]

لعن بر معاویه در قنوت+سند[1730]

چهار صد هزار درهم جایزه جعل حدیث+سند[1333]

ختم مجلس با لعن ابوتراب!+سند[1777]

دیدگاه نوه معاویه درباره وی!+سند[1398]

معاویه ونماز عیدین+سند[1363]

فضایل معاویه+سند[1933]

کتابت وحی معاویه!!+سند[1552]

سنگسار و قتل معاویه+سند[1665]

آرزوی معاویه و دفن نام پیامبر+سند[1625]

امام احمد و علی(ع)+سند[1199]

لعن امیرالمومنین در منابر+سند[1186]

بفرمایید مشروب!+سند[1576]

دیانت معاویه در زمان مرگ+سند[1277]

سنت رسول الله و معاویه+سند[1360]

خال المومنین فقط معاویه؟+سند[1722]

اندر فضایل معاویه!!!+سند[1383]

نسب امیر معاویه+سند[3197]

تعیین غیر شرعی جانشین+سند[1169]

رسوایی های معاویه و ...+سند[1433]

عایشه و نفرین معاویه+سند[1542]

علی را سب کنید+سند[2164]

ناصبی بودن معاویه+سند[2243]

ترور توسط خال المومنین+سند[1278]

چرا به ابو تراب دشنام نمی دهی؟+سند[1346]

 

معاویه و پیامبر و پیامبرى+سند[1161]

معاویه از نظر پیامبر اکرم+سند[1510]

چرا صدای لبّیک دیگر نمی آید؟!+سند[1741]

خلیفه! بر ما ببخشای!+سند[1027]

شرب خمر خال المومنین+سند[1609]

گسترش عدل وداد در زمان معاویه؟!+سند[1337]

حرمت مسجد و منبر+سند [2049]

مواضع سلف صالح در مورد معاویه+سند[2150]

خیانت معاویه در فروش کالا+سند[1193]

 

حضرت امیرمعاویه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  •  
    •  
    •  
    •  
    • در پاسخ به نویسنده کتاب « معاویه را بهتر بشناسیم»  
    • محمد علی در وبلاگ شیعیان اهل سنت واقعی چنین می نویسد:
      وقتی این کتاب را دیدم، با خود گفتم بالاخره یکی از برادران اهل سنت حاضر شده است که تعصب و لجاجت را کنار گذاشته و شخصیت واقعی معاویه را آنگونه که در تاریخ و اسناد آمده است برایمان بازگو کند! اما این آرزویی بیش نبود، چرا که از همان آغاز معلوم بود که نویسنده قصد تکرار همان دروغهای همیشگی را دارد!

      از جمله اعتقادات عجیب اهل سنت اینست که همه صحابه رسول خدا را افرادی عادل می‌دانند و به شیعیان خرده می‌گیرند که چرا مانند آنها به همه صحابه احترام نمی‌گذارند؟! و جالب‌ اینجاست که حتی فردی چون معاویه ( لعنة الله علیه) را هم در شمار صحابه پیامبر می‌آورند و برای وصف شخصیت او چنان می‌تازند و احادیث جعلی زیادی را نقل می‌کنند که آدم بی‌خبر، گمان می‌کند هیچ شخصیتی در صدر اسلام به پای معاویه ( لعنة الله علیه) نخواهد رسید! البته افرادی چون معاویه در زندگی نکبت بار خود، چنان جنایتهایی را مرتکب شده بودند که پاک کردن و پوشاندن همه آنها برای دوستانشان میسر نبود و در بسیاری از کتب تاریخی و روایی شیعه و سنی، ماجرای آنها ثبت گردیده‌است. اما دوستان اهل سنت ما، قاعده‌ای را برای خودشان بوجود آورده‌اند که اسم آنرا « خطای اجتهادی» گذاشته‌اند! و هرجا که متوجه خطا، جنایت و اشتباهی فاحش از صحابه می‌شوند، برای سرپوش گذاشتن بر آنها، فورا ادعا می‌کنند که آنها مجتهد بودند و در اجتهاد خود دچار اشتباه شده‏اند!

      جنگ با علی(علیه السلام) چرا؟!
      از جمله کشفیات نویسنده محترم کتاب فوق اینست که درباره جنگ معاویه با حضرت امیر اینگونه قلم فرسایی می‌کنند:
      « شبهه‌ای که در مورد حضرت معاویه! ایجاد می‌کنند و تمامی دشمنی‌ها و کینه‌توزیها از آنجا شروع می‌شود اینکه اگر معاویه فرد آگاه و دینداری بوده است، پس چرا با خلیفه‌‌ی راشده‌ی رسول خدا و یکی از دست پروردگان خانه پیامبر یعنی حضرت علی وارد جنگ شده و بر ضد او شمشیر کشیده است؟»

      اما نباید از این دوستان انتظار داشته باشید که جواب این پرسش تاریخی را به درستی برایتان شرح دهند. چرا که در این مورد نیز باز جانب معاویه را گرفته و از خطای اجتهادی او سخن می‌گویند! :
      « اولا باید ریشه این جنگ را بررسی نمود و آگاهانه از منابع بی‌طرف جریان را مورد مطالعه قرار داد سپس قضاوت نمود!!... ثانیا باید اینرا بدانیم که تمامی اصحاب رسول الله « عدول» هستند و خداوند سبحان از همگی آنان اعلام رضایت نموده و اگر گناه و اشتباهی هم از آنان سر زده باشد، پروردگار منان با لطف و رحمت خویش توفیق توبه قبل از موت را نصیبشان گردانیده است... ثالثا ما در آنوقت حضور نداشته‌ایم تا از کنه جریان باخبر باشیم.

       

      میدانیم که روایات تاریخی نیز چندان اعتباری ندارند که بتوان بر اساس آنها بعضی از یاران مکتب سرور کائنات محمد رسول الله را تنقیص نمود و یا آنان را تکفیر و تفسیق کرد!» البته نویسنده محترم با توجه به اینکه در همین سطور صراحتا نوشتند که روایات تاریخی اعتباری ندارند، انگار گفته خودشان را فراموش می‌کنند! چرا که بلافاصله در ادامه می‌نویسند « اما وقتی کتابهای تاریخی علمای ربانی و سلف صالح! را می‌نگریم تمامی آنان بر این عقیده بوده‌اند که ما نباید در مورد اختلافات بین اصحاب دخالت نماییم و بر اساس رای خویش گروهی را درست و گروه مخالف را نادرست تلقی کنیم. بلکه باید در این مورد سکوت اختیار نماییم!»

      چرا سکوت ؟!
      حال باید از ایشان و دیگر برادران اهل سنت پرسید که چرا ما باید در برابر این گناهان‌ ( به قول شما خطای اجتهادی) سکوت کنیم؟! اگر آنها مرتکب گناه شده‌اند، دلیل سکوت ما چیست؟ اگر معاویه با خلیفه بر حق مسلمین و اهل بیت رسول خدا، به جنگ پرداخت، چرا باید روی جنایات او سرپوش بگذاریم و اوج جنایات او را تا حد یک اشتباه کوچک پایین بیاوریم؟! مسئول آن همه خونهای به ناحق ریخته در جنگ صفین کیست؟! عمار یاسر، مالک اشتر و حجر و بسیاری از یاران و صحابه رسول خدا توسط چه کسی به شهادت رسیدند؟! طبق کدام آیه، روایت و سنت مدعی هستید که صحابه، هرچند مرتکب گناه و جنایت بشوند، باز هم عادل هستند؟! این چه عدالتی است که شما به آن معتقدید؟!  آیا به نظر شما، خداوند و رسولش بین مسلمانان در اجرای احکام و قصاص و ... تفاوتی قائل شده‌اند؟ آیا دینی که ملاک برتری افراد را نه قوم و نژاد و رنگ پوست، بلکه تنها تقوا می‌داند، طبق گفته شما بین مسلمانان تبعیض قائل می‌شود؟! آیا پیامبری که خود در روزهای آخر حیات، به مسجد رفتند و از همه مسلمانان خواستند که اگر کسی حقی بر گردن او دارد بیاید و حقش را بگیرد، راضی می‌شود که اصحابش هرگونه که خواستند رفتار کنند و هیچ حقی و هیچ گناهی هم بر گردن آنها نباشد؟! و هیچکسی هم حق اضهار نظر درباره آنها را نداشته باشد؟!

      ادعای عجیب و مضحک!!
      نویسنده کتاب فوق در بخشی از کتاب خود در ادعایی عجیب و خنده‌آور، می‌فرمایند: « اما نکته‌ای که باید بدان توجه نمود اینست که جنگ و اختلاف با فردی، محکی برای مومن و کافر بودن طرف مقابل نیست... صحابه نیز در مسائلی اجتهاد می‌کردند و طبیعی است که بین دو مجتهد اختلاف پیش بیاید اما آنان هیچگاه همدیگر را کافر و فاسق نگفته‌اند و تا آخرین لحظه محبت یکدیگر را در دل داشته‌اند!!» معلوم نیست نویسنده محترم، چه تصوری از فهم و شعور خوانندگان خود دارد که اینگونه با دلائل مبتذل و پیش‌پا افتاده سعی می‌کند اعتقاد خود را به آنها تحمیل کند. آیا جنگی چون صفین را می‌توان تنها یک اختلاف کوچک بین دو مجتهد دانست! این چه اختلاف کوچکی بوده که هرگز برای آن راه حلی وجود نداشت؟ و از همه مهمتر این چه عذر بدتر از گناهی است که برای معاویه می‌آورید؟! طبق گفته شما پس ما باید به همه افراد حق بدهیم که هرگاه دلش بخواهد بر علیه خلیفه مسلمین، شورشی را ترتیب بدهند و اسمش را هم بگذارند اختلاف عقیده! آیا طبق نظر شما نمی‌شود به قاتلان خلیفه سوم هم ، این حق را داد که آنها در این مورد دچار خطای اجتهادی بشوند؟!

      لغزش بزرگ !!
      وقتی نویسنده محترم بنا بر عقیده خود، جنگ و مخالفت با اهل بیت رسول خدا و خلیفه مسلمین را تنها و تنها یک «اختلاف اجتهادی!» می‌دانند، طبیعی است که انتخاب یزید هم به جانشینی معاویه تنها یک « لغزش » نامیده شود!! در این مورد می‌خوانیم : « یکی از این لغزشهای بزرگ، انتخاب پسرش یزید به عنوان جانشین بود. این پیشنهاد از طرف اصحاب گرانقدر رسول و تابعین به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و اکثر بزرگان اصحاب و حضرت ام‌المونین عایشه انرا رد کردند! ... با وجود آن باز هم اسم یزید جهت خلافت برده می‌شود!... بزرگان نامبرده برآن بودند که خلافت اسلامیه، خلافت نبوت است و نباید آنرا به سلطنت وراثتی تبدیل کرد دوم اینکه حالات ظاهری یزید نیز این اجازه را نمی‌داد که خلیفه‌ی تمام مملکت اسلامی قرار گیرد، بدین خاطر ایشان به این تجویز، مخالفت نموده و اکثر آنها تا آخرین دم نسبت به مخالفت خود استقامت نمودند!

      بر اثر همین حق‌گویی، مکه و مدینه محفوظ مانده و کوفه و کربلا قتل عام شد!»  اگر به دقت مطالب این کتاب را مورد بررسی قرار دهید متوجه آشفتگی و پراکنده گویی نویسنده آن خواهید شد. به عنوان مثال در همین مورد، وی به صراحت از مخالفت و نارضایتی عده‌ای از صحابه از معاویه، بخاطر جانشینی یزید، آنهم تا آخرین دم اشاره کرده است. اما در قسمتهای پیشین عکس این قضیه را نوشته بود و مدعی شده بود که صحابه تا آخرین لحظه محبت یکدیگر را در دل داشته‌اند! متاسفانه این آشفتگی، تنها به همین موارد محدود نمی‌شوند بلکه شاهد آن هستیم که عدم توجه به خواست و نظر صحابه و فاجعه‌ای چون واقعه کربلا، تنها به عنوان یکی از لغزشهای معاویه توجیه می‌شود!

      مخالفت معاویه با کتاب و سنت!!
      در پایان از شما خوانندگان عزیز خواهش می‌کنم که به موارد ذیل که عینا از کتاب « معاویه را بهتر بشناسیم» نقل می‌شود، دقت کنید تا متوجه تناقضات بی‌شمار دوستانمان بشوید:

      1- «حضرت معاویه! در دوران حکومتش چندین بار، با لغزشهای اجتهادی مواجه شده است که همین موارد سبب شده تا حکومتش با خلافت راشده تفاوت داشته باشد و دوران حکومتش را ملوکیت بنامند! ... این قاعده را ( لغزش اجتهادی) در مورد افراد بعدی ( همچون یزید) نمی‌توان بکار برد زیرا آنها اصلا اهل اجتهاد نبودند بلکه بعضی از آنها فاسق و گناهکار علنی بودند و از هیچ نظر آنها را نمی‌توان جزء خلفا به شمار آورد بلکه آنها صرفا در لیست ملوک داخل‌اند!» اولا ما متوجه نشدیم که علت و فلسفه وجود حکومت معاویه در زمان خلافت خلیفه مسلمانان چه بوده است؟ ثانیا چرا علی‌رغم اعتراف به گناهکار و فاسق بودن این افراد، باز هم اصرار بر پیروی از آنها دارید؟!

      2- نویسنده در قسمتی از کتاب خود که به مخالفت صحابه با معاویه اشاره می‌کند می‌نویسد:«پس دیدیم که صحابه‌ی رسول خدا به راحتی در مقابل تصمیمی که مخالف کتاب و سنت باشد، مخالفت نموده و به هیچ وجه راضی به انتصاب فردی نالایق برای اداره‌ی حکومت نبودند!»

      خوب سوال ما هم اینست که اصولا اعتقاد به چنین شخصی که در مدت حکومت خود و پیش از آن بارها و بارها مخالف سنت و کتاب عمل نموده، چه فایده و چه توجیهی دارد؟! شما که خود معترف هستید که معاویه علنا و علی‌رغم نظر صحابه بر خلاف کتاب و سنت عمل می‌کرد، چگونه او را فردی عادل میدانید؟! آیا مقایسه چنین فردی با اهل بیت رسول خدا، بویژه حضرت علی (ع) ظلمی آشکار به رسول خدا و اهل بیت ایشان نیست؟! اهل بیتی که رسول خدا شرط عدم گمراهی امت را پس از خود، تمسک به آنها و قرآن دانسته بودند!  آیا مانند این اشتباهات و اعمال خلاف کتاب و سنت را از حضرت امیر هم سراغ دارید؟ اگر پاسختان مثبت باشد که یقینا به گمراهی رفته‌اید چرا که بارها از زبان رسول خدا شنیده شد که ‌فرمودند :« ای علی! نسبت تو به من، نسبت هارون به موسی است جز اینکه پس از من پیامبری نباشد... تو از من هستی و من از توام... دوستی علی ایمان و کینه او او نفاق است... من شهر علمم و علی در آن است... علی مولای هر مومنی پس از من است» و اگر پاسختان منفی باشد و اعتقاد داشته باشید که امام علی(ع) هرگز مرتکب اشتباهاتی از نوع اشتباهات معاویه نشده است، پس باید از خود بپرسید که چگونه برای تشخیص حق، اینگونه مضطرب و پریشانید و اینکه چطور نمی‌توانید در جنگ بین آنها، یکی را صاحب حق تشخیص دهید؟! و از همه مهمتر اینکه چرا در اعتقادات شما اینهمه تناقض وجود دارد؟!
      --------------------------------
      نقل از: وبلاگ
      شیعیان اهل سنت واقعی