پرسش وپاسخ

سئوال ازاهل سنت وپاسخ شیعه به اهل سنت

پرسش وپاسخ

سئوال ازاهل سنت وپاسخ شیعه به اهل سنت

تقوی در چهل حدیث


تقوی در چهل حدیث

1. قال رسول‌الله صلی الله علیه و آله : اِنّ أفضَل النّاسِ عبداً من تواضَعَ عَنْ رفعَةٍ.«بحارالانوار، ج 77، ص 179»

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بالاترین مردم از جهت مقام بندگی، کسانی هستند که با وجود رفعت شأن و مقام، فروتن و متواضع باشند.

2. قال الامام علی (علیه السلام) : عَلیکَ بالتّواضُعِ؛ فانَّهُ من أعظَمِ العبادَةِ.

«بحار الانوار، ج 75، ص 119»

امام علی (علیه السلام) فرمود: بر شما باد به تواضع و فروتنی، بدرستی که تواضع از بزرگترین عبادات است.

3. قال الامام علی (علیه السلام) : «التّواضُعُ رأسُ العقلِ و التَّکبُّرُ رأس الجَهلِ.

«تصنیف غررالحکم، ص 248، ح 5136»

امام علی (علیه السلام) فرمود: تواضع و فروتنی اساس اندیشه و عقل است و تکبر و غرور مایة جهالت و نادانی است.

4. قال الامام علی (علیه السلام) : أشرَفُ الخَلائقِ التَّواضعُ و الحِلْمُ و لینُ الجانبِ.«تصنیف غررالحکم، ص 249، ح 5142»

امام علی (علیه السلام) فرمود: شریفترین خصلت‌های اخلاقی، تواضع، حلم و بردباری و نرم خویی هستند.

5. قال الامام علی (علیه السلام) : «اَجَلَّ النّاسِ مَنْ وضَعَ نَفْسَهُ.«تصنیف غررالحکم، ص 249، ح 5141»

امام علی (علیه السلام) فرمود: برترین و بزرگوارترین مردم کسی است که فروتن باشد.

6. قال الامام علی (علیه السلام) : التّواضُعُ سُلَّمُ الشَّرَفِ.«تصنیف غررالحکم، ص 249، ح 5146»

امام علی (علیه السلام) فرمود: تواضع و فروتنی نردبان شرافت و بزرگی است.

7. قال الامام علی (علیه السلام) : ما تواضَعَ الّا رَفیعٌ.«تصنیف غررالحکم، ص 249، ح 5154»

امام علی (علیه السلام) فرمود: تواضع نمی کنند مگر انسان‌های بزرگوار و بلند مرتبه.

8. قال الامام العسکری (علیه السلام) : التواضعُ نِعمَةٌ لا یُحْسَدُ علیها.«تحف العقول، ص 489»

امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمود: تواضع و فروتنی نعمتی است که کسی به آن حسادت نخواهد ورزید.

9. قال الامام العسکری (علیه السلام) : ... وَ مَنْ تواضَعَ فی الدُّنیا لاِخوانِهِ فهُوَ عند اللهِ من الصّدّیقین.«بحارالانوار، ج 75، ص 117»

امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمود: کسی که در دنیا در مقابل برادران دینی خویش متواضع و فروتن باشد، در نزد خداوند از صدیقین خواهد بود.

10. قال الامام علی (علیه السلام) : لا حَسَبَ کالتّواضُع.«نهج‌البلاغه، حکمت 109»

امام علی (علیه السلام) فرمود: هیچ حسب و نسبی برای انسان همانند تواضع و فروتنی نیست.(یعنی آن چنان که تواضع موجب سربلندی و افتخار انسان می‌شود هیچ حسب و نسبی این قدر موجب سربلندی انسان نیست.)

11. قال الامام علی (علیه السلام) فی صفة‌المتقین: و مَشیُهُم التّواضُعُ.«نهج‌البلاغه، خطبة 184»

امام علی (علیه السلام) در بیان صفات متقین فرمود: (آن‌ها کسانی هستند) که راه و رفتن ایشان همراه با تواضع و فروتنی است.

12. قال الامام الصادقُ (علیه السلام) : رأسُ الخیرِ التواضُعِ.«بحارالانوار، ج 75، ص 123»

امام صادق (علیه السلام) فرمود: ریشه همه نیکی‌ها تواضع و فروتنی است.

13. قال الامام الصادق (علیه السلام) لمّا سئل عن التَّواضُعِ: هُوَ أن تَرضی من المجلِسِ بدونِ شَرَفِکَ و أن تُسَلِّمْ عَلی مَن لَقیتَ و أن تترک المراءَ و اِنْ کنتَ محقّاً.«بحارالانوار، ج 78، ص 277»

امام صادق (علیه السلام) در جواب سؤال از تواضع فرمود: تواضع و فروتنی این است که در مجلسی که وارد می‌شوی در جایی بنشینی که پائین‌تر از شأن و مقام توست و بر هرکسی که او را ملاقات می‌کنی سلام کنی و جدل را ترک نمائی اگر چه حق با تو باشد.

14. قال الامام الصادق (علیه السلام) : منَ التّواضُعِ ... أن لاتُحِبَّ أن تُحْمَدَ علی التقوی.«بحارالانوار، ج 75، ص 118»

امام صادق (علیه السلام) فرمود: از نشانه‌های تواضع این است که دوست نداشته باشی دیگران تقوا و پرهیزگاری تو را ستایش کنند.

15. قال الامام الرضا (علیه السلام) فی جواب السؤال عن حدّ التواضع: التّواضع درجاتٌ: منها أن یعرِفَ المَرْءُ قَدر نفسِهِ فینزّلُها منْزِلَتَها بقلبٍ سلیمٍ ....«اصول کافی، ج 2، ص 124»

امام رضا (علیه السلام) در پاسخ سؤالی از حد تواضع فرمود: تواضع دارای درجاتی است، یکی از آن درجات این است که انسان قدر و منزلت خویش را بشناسد و خود را با قلب پاک و سالمی که دارد در جایگاه مربوط به خود قرار دهد، و هر آن‌چه را که دوست دارد به او داده شود، برای دیگران نیز همان را دوست داشته باشد، اگر از دیگران بدی دید آن را با خوبی جبران نماید، خشم خود را فرو برد و به راحتی مردم را عفو نماید؛ بدرستی که خداوند با نیکوکاران است.

16. قال الامام علی (علیه السلام) : ثلاثٌ هنَّ رأسُ التّواضُعِ: أن یبدَأَ بالسّلامِ مَن لَقِیهُ و یرضی بالدّون من شَرَفِ المجلِسِ و یکرِهُ الریاءَ والسمعه.«کنزالعمال، ح 8506»

امام علی (علیه السلام) فرمود: اساس تواضع و فروتنی سه چیز است: 1) به هرکسی که برخورد نمود آغاز به سلام نماید، 2) در مجلسی که وارد می‌شود به محل پائین‌تر از جایگاه بالای مجلس، راضی باشد، 3) از ریاء و خودنمائی متنفر باشد.

17. قال الامام العسکری (علیه السلام) : من التّواضُعِ السلامُ علی کلِّ من تمرّ به و الجلوس دونَ شرفِ المجلس.«بحارالانوار، ج 78، ص 372»

امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمود: از مصادیق تواضع این است که بر هرکس گذر می‌کنی سلام نمائی و در مجلس در محل پایین‌تر از جایگاه بالای آن نشینی.

18. قال الامام الصادق (علیه السلام) : فیما اُوحیَ الله عز وَ جلَّ الی داوود (علیه السلام) : یا داوود، کَما أنَّ اقرَبَ الناسِ من اللهِ المتواضعون، کذالِکَ أبعَدُ النّاسِ منَ اللهِ المتکبّرون.«اصول کافی، ج 2، ص 123»

امام صادق (علیه السلام) فرمود: در آن‌چه خداوند به حضرت داوود (علیه السلام) وحی کرده، آمده است: ای داوود، همان طوری که نزدیک‌ترین مردم به من انسان‌های متواضع هستند، دورترین مردم از من نیز انسان‌های متکبر هستند.

19. قال الامام علی (علیه السلام) : تمامُ الشّرَفِ التّواضُعِ.«تصنیف غررالحکم، ص 249، ح 5144»

امام علی (علیه السلام) فرمود: تمام شرافت انسان به تواضع او است.

20.قال الامام علی (علیه السلام) : تَواضَعوا لِمَنْ تَعَلَّمُوا منهُ العِلْمَ و لِمَن تُعَلِّمونَهُ.«تصنیف غررالحکم، ص 249، ح 5145»

امام علی (علیه السلام) فرمود: برای کسی که از او علم می‌آموزید و کسی که به او تعلیم می‌دهید تواضع و فروتنی نمایید.

21. قال الامام علی (علیه السلام) : التّواضُعُ یَرفَعُ، التکبّرُ یَضَعُ.«تصنیف غررالحکم، ح 5158»

امام علی (علیه السلام) فرمود: تواضع و فروتنی مقام و منزلت انسان را رفیع کرده و تکبر و خودخواهی مقام او را پایین می‌آورد.

22. قال الامام علی (علیه السلام) : نَزِّل نفسَکَ دونَ منزِلتِها تُنَزِّلکَ النّاسُ فوقَ منزلتِکَ.«تصنیف غررالحکم، ح 5176»

امام علی (علیه السلام) فرمود: نفس خویش را از مقام و منزلت خود پائین بیاور، آنگاه مردم تو را در جایگاهی بالاتر از آن که داری، قرار خواهند داد.

23. قال الامام علی (علیه السلام) : مَنْ تواضَعَ عَظَّمَهُ اللهُ وَ رَفَعَهُ.«تصنیف غررالحکم، ح 5172»

امام علی (علیه السلام) فرمود: کسی که فروتنی نماید خداوند او را بزرگ نموده و مقام او را بالا می‌برد.

24. قال الامام الکاظم (علیه السلام) : انّ اللهَ لَمْ یَرفعِ المُتَواضِعین بقَدْرِ تواضُعِهِم، ولکن رَفَعَهم بقدرِ عظمتِهِ و مجدِهِ.«تحف العقول، ص 399»

امام کاظم (علیه السلام) فرمود: همانا خداوند انسان‌های متواضع را به میزان تواضع و فروتنی آن‌ها، بالا نمی‌برد، بلکه به میزان مجد و عظمت خود مقام آن‌ها را رفیع می‌گرداند.

25. قال رسول الله صلی الله علیه و آله : مَنْ تواضَعَ لِلّهِ رفَعَهُ اللهُ، فهُوَ فی نفسِهِ ضعیفٌ و فی اعیُنِ النّاسِ عظیمٌ و مَنْ تَکَبَّر و ضعَهُ الله ....«کنزالعمال، ح 5737»

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که برای خدا تواضع و فروتنی نماید، خداوند مقام او را رفیع و بلند می‌گرداند، پس او در نظر خود، انسان ضعیف کوچکی است اما در نظر مردم عظیم و بزرگ می‌باشد و کسی که تکبّر کرده، خداوند مقام او را پست می‌گرداند، پس او در نظر مردم کوچک و پست خواهد بود در حالی که در نظر خودش بزرگ است و ... .

26. قال الامام الصادق (علیه السلام) : انّ فی السّماء ملکین موکّلینِ بالعبادِ فمن تواضَعَ لِلّه رَفَعاهُ و من تکبَّر وَضَعاهُ.«اصول کافی، ج 2، ص 122»

امام صادق (علیه السلام) فرمود: همانا در آسمان دو ملک مأمور بر بندگان می‌باشند، که هرکس برای خدا تواضع کند او را بالا می‌برند و هرکس تکبر نماید او را پائین آورده (و در نظر مردم کوچک می‌کنند).

27. قال رسول الله صلی الله علیه و آله : یا علی! و اللهِ لَوْ اَنَّ المتواضِعَ فی قَعْرِ بِئْرٍ لبَعَثَ اللهُ عزّ و جلّ الیه رِیحاً یرفعُهُ فوق الاخیار فِی دولةِ الاشرار.«بحارالانوار، ج 77، ص 53»

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای علی، به خدا سوگند، اگر انسان متواضع و فروتن در ته چاهی باشد، خداوند بادی را می‌فرستد و او را بالاتر از بهترین مردم در دولت و حکومت انسان‌های شرور قرار می‌دهد.

28. قال رسول الله صلی الله علیه و آله : مَنْ تَرکَ لُبسَ ثوبِ جمالٍ وَ هُوَ یَقدِرُ عَلیهِ تواضُعاً کساهُ اللهُ حلَّةَ الکرامةَ.«بحارالانوار، ج 71، ص 425»

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که توان پوشیدن لباس زیبایی را دارد ولی به جهت تواضع و فروتنی از پوشیدن آن خود داری نماید خداوند به او لباس کرامت و جوانمردی می پوشاند.

29. قال الامام علی (علیه السلام) : ثمرة التّواضع المحبَّة.

«تصنیف غررالحکم، ص 249، ح 5179»

امام علی (علیه السلام) فرمود: نتیجه تواضع و فروتنی، محبت و دوستی است.

30. قال الامام علی (علیه السلام) : ثلاثَةٌ یوجِبْنَ المُحَبَّةَ، الدّینُ و التّواضُعُ و السخاءُ.«تصنیف غررالحکم، ح 5181»

امام علی (علیه السلام) فرمود: سه چیز موجب محبت می‌گردد، دین، تواضع و فروتنی و سخاوت و بخشش.

31. قال الامام علی (علیه السلام) : ما أحسَنَ تواضعُ الأغنیاءِ للفُقَراءِ طَلباً لِما عند اللهِ وَ أحسَنُ مِنْهُ تیهُ الفقراءِ علی الأغنیاءِ اتّکالاً علی اللهِ.«نهج‌البلاغه، حکمت 398»

امام علی (علیه السلام) فرمود: چه نیکوست، تواضع و فروتنی اغنیاء برای فقراء به جهت رسیدن به آن چه در نزد خداست (و خداوند وعده فرموده است) و نیکوتر از آن این است که فقراء به جهت توکّل و اعتماد بر خدا نسبت به اغنیاء بی‌توجّه و بی‌تفاوت باشند.

32. قال الامام علی (علیه السلام) : مَنْ تواضَع قلبُهُ لِلّهِ لم یَسْأمُ بدنُه من طاعَةِ اللهِ.«بحارالانوار، ج 78، ص 90»

امام علی (علیه السلام) فرمود: کسی که قلبش برای خداوند خاضع و فروتن باشد، بدنش از عبادت و اطاعت پرودگار خویش خسته نمی‌شود.

33. قال الامام علی (علیه السلام) : التواضُعُ یَنْشُر الفضیلةَ.«تصنیف غررالحکم، ص 248، ح 5131»

امام علی (علیه السلام) فرمود: تواضع موجب نشر و آشکار شدن فضیلت می‌شود.

34. قال الامام علی (علیه السلام) : التواضعُ ثمرة العلمِ.«تصنیف غررالحکم، ص 248، ح 5129»

امام علی (علیه السلام) فرمود: تواضع و فروتنی نتیجه و ثمرة علم و آگاهی است.

35 قال الامام علی (علیه السلام) : لایُستعانُ ... علی التَّواضُعِ الّا بسلامَةِ الصّدر.«بحار‌الانوار، ج 78، ص 7»

امام علی (علیه السلام) فرمود: انسان، موفّق به تواضع و فروتنی نمی‌شود، مگر این‌که دارای سینه و قلب پاک و سالم باشد.

36. قال الامام علی (علیه السلام) : و انّه لا ینبغی لمِنْ عَرَفَ عظمَةَ اللهِ أن یتعظَّمَ فانّ رفعَةَ الذّین یعلمون عَظَمَتُه أن یتواضَعُوا لَه.«نهج‌البلاغه، ‌خطبة 147»

امام علی (علیه السلام) فرمود: برای کسانی که به عظمت خداوند آگاه هستند سزاوار نیست که اظهار بزرگی کنند، پس همانا بزرگی و رفعت مقام افرادی که به عظمت خداوند آگاهی دارند در این است که برای او تواضع و فروتنی نمایند.

37. قال رسول الله صلی الله علیه و آله : مالی لا أری علیکُم حلاوَةَ العبادَةِ؟ قالوا: و ما حلاوَةُ العبادَةِ؟ قال: التواضعُ.«تنبیه الخواطر، ج 2، ص 201»

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: چه شده است که من شیرینی عبادت را در شما نمی‌بینم؟ اصحاب عرض کردند: شیرینی عبادت چیست؟ حضرت فرمود: تواضع و فروتنی (در برابر پروردگار).

38. قال الامام علی (علیه السلام) : مَنْ أتی غنیّاً فتواضَعَ لَهُ لِغناهُ ذَهَبَ ثُلثا دینِهِ.«نهج‌البلاغه، حکمت 219»

امام علی (علیه السلام) فرمود: کسی که در نزد انسان ثروتمندی وارد شود و به خاطر ثروتش برای او تواضع و فروتنی نماید دو ثلث از دین خود را از دست داده است.

39. قال رسول الله صلی الله علیه و آله : مَنْ أتی ذامَیْرَةٍ فتَخَشَّعَ لَهُ طلبَ ما فی یَدیْهِ، ذهَبَ ثُلثا دینِهِ.«بحارالانوار، ج 73، ص 169»

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که در نزد انسان ثروتمندی وارد شود و برای او خشوع و تواضع نماید تا مال و ثروتی از او بگیرد، دو سوم از دین خود را از دست می‌دهد.

40. قال الامام علی (علیه السلام) :عَلیکَ بالتّواضُعِ؛ فانَّهُ من أعظَمِ العبادَةِ.«بحار الانوار، ج 75، ص 119»

امام علی (علیه السلام) فرمود: بر شما باد به تواضع و فروتنی، بدرستی که تواضع از بزرگترین عبادات است.

توبه در چهل حدیث


توبه در چهل حدیث

1. قال الامام علی (علیه السّلام) : التّوبةُ ندمٌ بالقَلبِ و اسْتِغفارٌ باللّسانِ و ترکٌ بالجوارح و اِضمارٌ ان لا یَعودَ.«تصنیف غرر الحکم، ص 194، ح3777»

امام علی (علیه السّلام) فرمود: توبه عبارت است از: پشیمانی قلبی از انجام گناه و استغفار و طلب آمرزش با زبان و ترک گناه با اعضاء و جوارح و تصمیم به اینکه دیگر آن گناه را انجام ندهد.



2. قال الامام الباقر (علیه السّلام) : انّ اللهَ اشدُّ فَرِحاً بِتَوبَةِ عبدِهِ مِن رجلٍ اضلَّ راحلَتَهُ و زادَهُ فی لیلَةٍ ظلماءَ فَوَجدهما. «اصول کافی، ج4، ص 180»

امام باقر (علیه السّلام) فرمود: همانا خداوند به بازگشت و توبة‌ بندة خود، شادمان تر از شخصی است که در شب تاریک مرکب و زاد و توشة راه خود را گم کرده بود و سپس پیدا می کند.

3. قال الامام علی (علیه السّلام) : مَنْ تابَ تابَ اللهُ علیهِ و اُمِرَت جوارِحُهُ ان تستَرَ علیه و بقاعُ الارضِ ان تَکتَمَ علیه و اُنسیتِ الحفَظةُ ما کانَتْ تکتُب علیهِ.«بحارالانوار، ج 6، ص 28»

امام علی (علیه السّلام) فرمود: هر کس توبه کند و به سوی خدا بازگردد خداوند نیز به سوی او بازگشت می کند، به اعضاء و جوارحش دستور داده می شود گناهان او را بپوشانند، به نقاطی از زمین که در آن گناه انجام داده نیز دستور داده می شود که گناه و سرّ او را مخفی کنند و فرشتگانِ نویسندة‌ اعمال نیز گناهان و کردارِ او را فراموش می کنند.

4. قال الامام علی (علیه السّلام) : الذّنوبُ الدّاءُ و الدّواءُ الاستغفارُ و الشّفاءُ ان لا تعودَ.«تصنیف غرر الحکم، ص 194، ح3778»

امام علی (علیه السّلام) فرمود: گناهان درد و بیماری هستند، دوای آنها استغفار است و شفای کامل وقتی حاصل می شود که دیگر آنها را مرتکب نشود.

5. قال الامام علی (علیه السّلام) : ... ان الاستغفارَ درجةُ العلّیّین و هو اسمٌ واقعٌ علی ستّة معانٍ: اولّها: النّدَمُ علی ما معنی و الثانی العزمُ علی ترکِ العَودِ الیهِ ابداً و الثالّث... . «بحارالانوار، ج 6، ص 36»

امام علی (علیه السّلام) فرمود: ... استغفار و طلب آمرزش از درجات علیین است و دارای شش شرط می باشد: اول اینکه شخص توبه کننده از (گناهان) گذشته خود پشیمان باشد. دوم اینکه عزم و تصمیم جدی بر عدم بازگشت به سمت گناه داشته باشد. سوم اینکه حقوق مردم را به آنها بازگرداند. چهارم اینکه تمام واجباتی را که ترک کرده و حقوقی که از خدا بر گردن اوست به جا آورد. پنجم اینکه گوشتهائی را که از حرام بر بدنش روئیده با گریه و انابه آب کند تا گوشت جدید بروید و ششم اینکه سختی طاعت و عبادت خدا را بر جسمش بچشاند، همان طور که شیرینی معصیت را چشانده است و بعد از تحقق آن شرائط، استغفار کند.

6. قال رسول الله صلّی الله علیه و آله : لیسَ شیٌ احبُّ الی اللهِ من مؤمنٍ تائبٍ او مومنةٍ تائبةٍ.«بحارالانوار، ج 6، ص 21»

رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود: هیچ چیزی نزد خداوند محبوبتر از زن یا مرد مومنی که توبه کند، نمی باشد.

7. قال الامام الصادق (علیه السّلام) : انّ الله یُحِبُّ العبدَ ان یَطلُبَ الیه فی الجرمِ العظیمِ و یُبغِضُ العبدَ أن یستَخِفَّ بالجرمِ الیسیر.«اصول کافی، ج4، ص 180»

امام صادق (علیه السّلام) فرمود: همانا خداوند دوست می دارد بنده ای را که در گناهان بزرگ از او طلب آمرزش می کند و دشمن می دارد بنده ای را که گناهان کوچک خود را ناچیز می شمارد.

8. قال الامام علی (علیه السّلام) : النّدمُ اَحدَ التَّوبَتین.«مستدرک الوسائل. ج 2، ص 346»

امام علی (علیه السّلام) فرمود: پشیمانی از گناه یکی از روشها و اقسام توبه و استغفار است.

9. قال رسول الله صلّی الله علیه و آله : مَن لَم یَندُبْ علی ذَنْبٍ یَرتکبُهُ فلَیسَ بمومِنٍ و لَمْ تَجِبْ لَهُ الشَّفاعَةَ.«وسائل الشیعه، ج 6، ص 266»

رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: کسی که به خاطر گناهی که مرتکب می شود، توبه نکند، مؤمن نیست و شفاعت شامل حال او نمی شود.

10. قال الامام علی (علیه السّلام) : مَن اُعطی التوبَةُ لَمْ یحرُمِ القبول و مَنْ اُعطی الاستغفار لم یحرمُ المغفرةَ.«بحارالانوار، ج 69، ص410»

امام علی (علیه السّلام) فرمود: کسی که توفیق توبه به او داده شود محروم نمی شود از قبولش و کسی که استغفار و طلب آمرزش کند از آمرزش پروردگار محروم نخواهد شد.

11. قال النبی صلّی الله علیه و آله : التّائبُ من الذّنبِ کمَن لا ذنبَ لَهُ.«بحارالانوار، ج 6، ص 21»

رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: کسی که از گناه خویش توبه کند همانند کسی است که گناهی ندارد.

12. قال الامام علی (علیه السّلام) : ترکُ الخطیئةِ اَیْسَرُ مِنْ طَلَبِ التّوبَةِ و لَمْ مِنْ شهوةِ ساعَةٍ اورثَتْ حزناً طویلاً.«مجموعة ورّام، ص 363»

امام علی (علیه السّلام) فرمود: ترک گناه آسانتر از درخواست توبه از پروردگار است و چه بسا لذت ساعتی شهوترانی، موجبِ یک عمر پشیمانی خواهد شد.

13. قال الامام علی (علیه السّلام) : تَعَطَّروُا بالاستغفارِ، لا تَفضَحُکُم روائِح الذُّنوبِ.«بحارالانوار، ج 6، ص 22»

امام علی (علیه السّلام) فرمود: به وسیلة استغفار و توبه خویشتن را معطر و خوشبو سازید، تا بوهای زننده و نامطبوع گناهان رسوایتان نسازد.

14. قال الامام الصادق (علیه السّلام) : اذا اَذْنَبَ الرّجلُ یخرُج فی قلبِهِ نکتَةٌ سَوْداءُ فاِنْ تابَ انْمَحَت و ان زادَ زادَتْ حتّی تغلِبَ علی قلبِهِ فَلا یفلِح بعدَها ابداً.«بحارالانوار، ج 70، ص 327»

امام صادق (علیه السّلام) فرمود: زمانی که انسان گناهی را مرتکب شود نقطه ای سیاه در قلب و روح او ایجاد می شود، اگر توبه کند پاک می شود و اگر بر گناهان خود بیفزاید بر آن سیاهی نیز افزوده می شود تا جائی که تمام قلب او را فرا گیرد که بعد از آن هیچ گاه رستگار نخواهد شد.

15. قال الامام الصادق (علیه السّلام) : انّ رسولَ اللهِ صلّی الله علیه و آله کانَ یتوبُ الی اللهِ عزّوجلّ فی کلِّ یومٍ سبعینَ مرَّةٍ من غیرِ ذنبٍ.«بحارالانوار، ج 7، ص 316»

امام صادق (علیه السّلام) فرمود: همانا رسول خدا صلّی الله علیه و آله بدون اینکه گناهی را مرتکب شوند در هر روز هفتاد مرتبه استغفار نموده و طلب آمرزش از پروردگار می کردند.

16. قال الامام الجواد (علیه السّلام) : تأخیرُ التّوبَةِ اغتِرارٌ و طولُ التّسویفِ حیرَةٌ.«بحارالانوار، ج 6، ص 30»

امام جواد (علیه السّلام) فرمود: به تأخیر انداختن توبه (از بی خبری و غفلت) موجب ضرر است و بیش از حدّ امروز و فردا کردن (برای توبه) موجب حیرت و گمراهی است.

17. قال رسول الله صلّی الله علیه و آله : انّ اللهَ عزَّوجلَّ یقبَلُ توبةَ العبدِ ما َلمْ یُغَرْ غِرْ.«بحارالانوار، ج 6، ص 19»

رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: خداوند توبة بنده اش را می پذیرد تا زمانی که نَفَس به حنجره اش نرسد (قبل از جدائی روح از بدن).

18. قال رسول الله صلّی الله علیه و آله : أحدَثَ لکلِّ ذَنبٍ توبةً، السِّرُ بِالسّرِ و العلانیةُ بالعَلانیةِ.«بحارالانوار، ج 77، ص 127»

رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: برای هر گناهی توبه ای قرار داده شده است، گناهان سرّی، توبه اش سرّی است گناهان علنی مستلزم توبة‌ آشکار هستند.

19. عَنْ شیخٍ من النخع قال: قلتُ لابی جعفَر (علیه السّلام) : انّی لم أزل والیاً منذُ زمنِ الحجّاج الی یومی هذا فهل لی من توبةٍ؟... قال: لا، حتّی تودّی کلَّ ذی حقٍّ حقَّه؟.«بحارالانوار، ج 75، ص 329»

شخصی از امام باقر (علیه السّلام) پرسید که من از زمان حجّاج تاکنون والی بر مردم بوده ام آیا می توانم از گناهانم توبه کنم (و راهی برای بازگشت من می باشد)؟ امام ساکت بودند و جواب ندادند. شخص دوباره سؤال کرد. امام فرمود: راهی برای توبه ات نیست، مگر اینکه حقوق تمام کسانی را که ضایع کرده ای به آنان بازگردانی.

20. قیل لعلی (علیه السّلام) : مَا التّوبةُ النّصوحُ؟ فقال (علیه السّلام) : نَدَمٌ بالقلبِ و استغفارٌ باللّسانِ و القَصدُ عَلی ان لا یعودَ.«تحف العقول، ص 232»

از امام علی (علیه السّلام) سؤال شد: مراد از توبة‌ نصوح چیست؟ حضرت فرمود: پشیمانی قلبی از گناه، استغفار و طلب مغفرت زبانی و تصمیم و قصد جدی بر اینکه دیگر به سمت گناه نرود.

21. عن ابی الحسن الاخیر (علیه السّلام) و قَدْ سئِلَ عن التّوبَةِ النّصوح ما هِیَ؟ فکتَبَ (علیه السّلام) : ان یکونَ الباطنُ کالظّاهرِ و افضَلُ مِنْ ذلک.«معانی الاخبار، ص 174»

از امام هادی (علیه السّلام) دربارة معنای توبة‌ نصوح سؤال شد، حضرت اینگونه مرقوم فرمود: توبة نصوح عبارت است از اینکه باطن انسان همانند ظاهر او و بلکه بهتر از ظاهرش باشد.

22. قال الامام الباقر (علیه السّلام) : التّائبُ من الذّنْبِ کَمَنْ لا ذَنْبَ له و المُقیمُ علی الذّنبِ و هُوَ مستَغفِرٌ منهُ کالمستهزِءُ.«محجة البیضاء، ج 6، ص 60»

امام باقر (علیه السّلام) فرمود: کسی که از گناه توبه کند همانند انسان بی گناه است و کسی که در حال ارتکاب گناه طلب آمرزش کند و استغفار بگوید همانند کسی است که (خداوند را) مسخره کرده است.

23. قال رسول الله صلّی الله علیه و آله : انّ العَبْدَ لَیَذْنِبُ الذّنْبَ فَیدخُلُ به الجَّنةَ. قیلَ کیفَ ذلکَ یا رسولَ اللهِ؟ قالَ: یکونُ نَصَب عینَیْهِ تائباً مِنْهُ فاراً فمازالَ حتّی یدخُلَ الجَنَّةًَ.«محجة البیضاء، ج 7، ص 24»

رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: بدرستی که گاهی بنده ای به واسطة گناهی که انجام داده است وارد بهشت می شود. از حضرت سؤال شد: چگونه می شود ای رسول خدا کسی به سبب گناه وارد بهشت شود؟ حضرت فرمود: گناهش پیوسته در مقابل دیدگان اوست، به واسطة‌ گناهی که انجام داده به سوی خدا بازگشته و توبه نموده و پیوسته مراقب خود است و از گناه فرار می کند تا اینکه در آخر به بهشت داخل خواهد شد.

24. قال رسول الله صلّی الله علیه و آله : شابٌّ تائبٌ، اَجْرُهُ کَاَجرِ یحیَی بنِ ذکریّا (علیه السّلام) .«مجموعة ورّام، ص 329»

رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: پاداش و اجر جوانی که توبه می کند همانند اجر یحیی (از پیامبران الهی که به شهادت رسید) فرزند زکریا است.

25. قال الامام علی (علیه السّلام) فی وصفِ التّائبین: غَرَسُوا اشجارَ ذُنُوبِهم نَصْبَ عُیُونِهِم و قُلوبِهِم و سَقَوْها بماءِ النَّدَمِ فأثَمَرَتْ لَهُمُ السَّلامَةَ وَ اعقَبَتْهُم الرّضا و الکَرامَةَ.«بحارالانوار، ج 77، ص 72»

امام علی (علیه السّلام) (در بیان اوصاف توبه کنندگان) فرمود: آنان نهال ها و درخت های گناه و کارهای زشت را در برابر چشمان و دلهای خویش کاشته و با آب پشیمانی و ندامت آبیاری شان کرده اند که برای ایشان میوه های عافیت و سلامت به بار آورده و خشنودی و بزرگواری برای آنان به دنبال دارد.

26. قال الامام الباقر (علیه السّلام) : کُلَّما عادَ المومِنُ بالاستغفارِ و التَّوبَةِ عادَ اللهُ علیهِ بالمَغفِرَةِ و انّ الله غفورٌ رحیم... .«وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 16، ص79»

امام باقر (علیه السّلام) فرمود: هر گاه شخص با ایمان، همراه با طلب آمرزش و توبه به سوی خدا بازگردد خداوند نیز با بخشش و مغفرت خویش به سوی او باز می گردد و بدرستیکه خدا بخشنده و مهربان است، توبة‌ بندگان خویش را می پذیرد و از گناهان آنها چشم پوشی می کند، پس بترسید و برحذر باشید از اینکه اهل ایمان را از رحمت خدا مایوس و ناامید گردانید.

27. قال الامام علی (علیه السّلام) : لا شَفیعَ انجح من التَّوبةِ.«بحارالانوار، ج 6، ص 19»

امام علی (علیه السّلام) فرمود: هیچ شفیع و پشتیبانی نجات دهنده تر از توبه نیست.

28. قال الامام علی (علیه السّلام) : تُوبُوا الی اللهِ عزّوجَلَّ و ادخُلُو فی محبَّتِهِ. فانّ اللهَ یُحبُّ التّوابینَ و یحبّ المُتَطَهرّینَ و المومِنُ توّابٌ.«بحارالانوار، ج 6، ص 21»

امام علی (علیه السّلام) فرمود: توبه کنید و به سوی خداوند عزوجل بازگشته و در محبت او داخل شوید، پس همانا خداوند انسان های توبه کننده و پاک را دوست دارد و انسان مؤمن نیز توبه کننده است.

29. قال الامام الصادق (علیه السّلام) : التّوبَةُ حبلُ اللهِ و مَدَدُ عنایَتِهِ و لابّد لِلْعبدِ من مداوَمَةِ التّوبةِ علی کلِّ حالٍ.«بحارالانوار، ج 6، ص 31»

امام صادق (علیه السّلام) فرمود: توبه ریسمان خدا و عنایت خاص او به بندگان خویش است و برای بنده شایسته است که در هر حال توبه نموده و به سوی پروردگار خویش باز گردد.

30. قال الامام علی (علیه السّلام) : التَوبَةُ تُطَهِّرُ القلوبَ و تَغسِلُ الذّنوب.«تصنیف غررالحکم، ص 195، ح 3837»

امام علی (علیه السّلام) فرمود: توبه قلبها را پاکیزه نموده و (آثار) گناهان را می شوید.

31. قال الامام علی (علیه السّلام) : بالتَّوبَةِ تُکَفِّرُ الذّنُوبَ.«تصنیف غررالحکم، ص 195، ح 3839»

امام علی (علیه السّلام) فرمود: توبه کفاره و پاک کنندة گناهان است.

32. قال الامام علی (علیه السّلام) : سِلاح المُذْنِبِ الاستغفار.«تصنیف غررالحکم، ص 195، ح 3828»

امام علی (علیه السّلام) فرمود: سلاح انسان گناهکار استغفار و طلب آمرزش است.

33. قالرسول الله صلّی الله علیه و آله : اِنَّ للقُلُوبِ صداٌ کَصَدْأِ النُّحاسِ فاجلوها بالاستغفارِ وَ تَلاوةِ القرآنِ.«بحارالانوار، ج 3، ص 284»

رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: همانا برای قلوب زنگاری است همانند زنگار فلزات، پس آنها را به وسیلة استغفار و تلاوت قرآن صیقل دهید.

34. قال الامام علی (علیه السّلام) : عَجِبْتُ لِمَنْ یَقنُطُ و مَعَهُ النَّجاةُ و هو الاستِغْفارُ.«تصنیف غررالحکم، ص 195، ح 3849»

امام علی (علیه السّلام) فرمود: تعجب می کنم از کسی که از رحمت خدا نا امید است در حالی که راه نجات و رستگاری دارد و آن استغفار و طلب آمرزش است.

35. قال الامام علی (علیه السّلام) : التّوبَةُ تَسْتَنْزِلُ الرَّحْمَةَ.«تصنیف غررالحکم، ص 195، ح 3835»

امام علی (علیه السّلام) فرمود: توبه رحمت پروردگار را نازل می کند.

36. قال الامام علی (علیه السّلام) : ثَمَرةُ التَّوبَةِ اِسْتِدْراکُ فَوارِطِ النَّفس.«تصنیف غررالحکم، ص 195، ح 3840»

امام علی (علیه السّلام) فرمود: نتیجة توبه جبران کوتاهی و ضعف های نفس می باشد.

37. قال الامام علی (علیه السّلام) : یَسیرُ التَّوبةِ و الاستغفارِ یُمَحّص المَعاصی.«تصنیف غررالحکم، ص 196، ح 3847»

امام علی (علیه السّلام) فرمود: اندکی توبه و طلب‌ آمرزش موجب پاک شدن گناهان خواهد شد.

38. قال الامام علی (علیه السّلام) : لَو انَّ النّاسَ حینَ عَصَوْا اتابُوا استَغْفَرُوا لَم یُعَذِّبُوا وَ لَم یَهلِکُوا.«تصنیف غررالحکم، ص 196، ح 3842»

امام علی (علیه السّلام) فرمود: اگر مردم همان زمانی که گناه می کردند، (پشیمان شده و دست از گناهشان بر می داشتند) و توبه و استغفار می نمودند، عذاب الهی شامل آنها نمی شد و هلاک نمی گشتند.

39. قال الامام علی (علیه السّلام) : عاصیُ قرُّ بِذُنُوبِهِ خیرٌ مِن مُطیعٍ یفتَخِرُ بِعَمَلِهِ.«تصنیف غررالحکم، ص 195، ح 3812»

امام علی (علیه السّلام) فرمود: گناه کاری که به گناهان خویش اقرار کند (پشیمان شود)، بهتر از انسان مطیع و عبادت کننده ای است که به عمل خویش فخر نماید.

40. قال رسول الله صلّی الله علیه و آله : مَنْ اکثَرَ الاستغفارُ جَعَل اللهُ لَهُ من کلِّ همٍّ فَرَجاً وَ مِنْ کلِّ ضیقٍ مَخرَجاً و رزقُهُ من حیثُ لا یحتسِبُ.«بحارالانوار، ج 93، ص 284»

رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هر کس فراوان استغفار نماید خداوند او را از هر غم و غصه ای رهائی می بخشد و در هر تنگنائی راهی را به سویش می گشاید و به او از جائی که گمان نمی کند رزق و روزی می دهد.

http://www.al-shia.org/html/far/2ahl/ahadis/10.htm

رهبر بزرگ شیعیان پاکستان که بود؟+ تصاویر


14 مرداد سالروز شهادت شهید عارف الحسینی رهبر بزرگ شیعیان پاکستان است که به علت نقش موثرش در بیداری توده‌های مردم این کشور هدف حمله کور تروریست‌ها قرار گرفت و نام خود را برای همیشه در تاریخ پاکستان به ثبت رساند.

به گزارش مشرق به نقل از فارس، شهید عارف الحسینی (ره) رهبر شیعیان پاکستان، یکی از موثرترین چهره‌های مذهبی این کشور در دهه 50 و 60 است که نقش مهمی در بیداری توده‌های مردم پاکستان و ترویج معارف اهل بیت (ع) داشت.

عارف الحسینی در سال 1320 هجری شمسی درخانواده‌ای مذهبی و روحانی در شهر «پاراچنار» پاکستان دیده به جهان گشود.

وی قبل از رسیدن به سن تحصیل، تحت تعلیم پدر بزرگوارش مرحوم «سید فضل حسین» قرار گرفت و پس از گذراندن دوره ابتدایی و متوسطه، برای فراگیری بیشتر علوم دینی در سال 1346 راهی حوزه علمیه نجف اشرف شد.

شهید سید عارف الحسینی(ره)در ایام اقامت در نجف اشرف در کنار مردان عمل و اسوه مبارزه قرار گرفت و اولین آشنایی ایشان با شخصیت محبوب امت اسلام، امام خمینی (ره) بود که این آشنایی آغاز تحول فکری و سیاسی در زندگی این شهید بود.

زمانی که وی در عراق بود، به دلیل شرکت در فعالیت‌های انقلابی و شرکت در تظاهرات، در اعتراض به ظلمی که نسبت به «آیت الله العظمی حکیم» (ره) اعمال می شد، دستگیر و حدود یک ماه زندانی و سپس توسط بعثی های جابر از عراق اخراج شد.

وی پس از اخراج از عراق به پاکستان رفت و به فعالیت‌های علمی-سیاسی خود پرداخت و نفوذ گسترده زیادی بین اقشار مختلف امت مسلمان پاکستان پیدا کرد.

وی در سال 1353 دوباره برای فراگیری بیشتر علوم اسلامی، راهی نجف اشرف شد و با ندادن اجازه ورود به کشور عراق، ناگزیر مقیم حوزه علمیه قم شد و در کنار تحصیل به فعالیت‌های سیاسی نیز مشغول شد.

حسینی در حوزه علمیه نجف و قم از محضر اساتیدی چون آیت الله سیّد اسدالله مدنی، سیّد مجتبی لنکرانی، شهید مرتضی مطهری، آیت الله فاضل لنکرانی، آیت الله جعفر سبحانی و آیت الله ناصر مکارم شیرازی کسب فیض کرد.

ورود شهید حسینی (ره) به حوزه علمیه قم همزمان بود، با گسترش نهضت جهانی امام خمینی(قدس سره). این شهید هم خود در تظاهرات شرکت می‌کرد هم دیگر طلاب پاکستانی ساکن حوزه علمیه قم را به شرکت در تظاهرات ترغیب می‌کرد. از این رو طلاب غیر ایرانی، بخصوص طلاب پاکستانی، تحت مراقبت شدید ساواک قرار گرفتند و به همین سبب شهید حسینی را پس از شناسایی، دستگیر و از ایران اخراج کردند.

شهید سید عارف حسین حسینی(ره) پس از ورود به پاکستان بیکار نماند و برای بیداری توده‌های پاکستان چهره سفاک شاه ایران را معرفی کرد و از نهضت اسلامی امام خمینی(قدس سره) که در حال پیروزی بود، حمایت کرد.

این شهید عالی مقام، جهت گسترش معارف آل محمد(ص) مراکز آموزشی و عبادی زیادی از جمله «دارالمعارف اسلامیه» و چندین مسجد و درمانگاه را در شهرهای مختلف این کشور بنا نهاد.

شهید عارف حسین حسینی (ره) علاوه بر برجستگی‌های علمی و سیاسی، از صفات اخلاقی خوبی نیز برخوردار بود و به همین جهت خیلی زود توانست در قلوب مسلمانان پاکستان جا باز کرده و خدمات شایسته‌ای را به انجام برساند.

وی سرانجام در سپیده دم 14 مرداد 1367 پس از اقامه نماز صبح در مدرسه علمیه دارالمعارف در زادگاهش پاراچنار، به ضرب گلوله به شهادت رسید.

حضرت امام خمینی (ره) پس از شهادت وی فرمودند: اینجانب فرزند عزیزی را از دست داده‌ام. خداوند تعالی به همه ما توفیق تحمل مصائب و توان ادامه راه بر فروغ شهیدان را بیشتر از پیش، کرامت فرماید و توطئه و مکر ستمگران را به خودشان برگرداند و ملت پر کرامت اسلام را در مسیر جهاد و شهادت ، ثابت قدم نگهدارد.

 

آشنایی با مجازات های بدحجابی


در اخبار روزهای اخیر مواردی از ضرب و جرح زنان نهی‌کننده از بی‌حجابی شنیده شده است.با شنیدن این اخبار عده‌ای سردرگم اند که آیامجازاتی برای این دسته از افراد مجرم وجود ندارد؟
به گزارش سرویس فرهنگی مشرق به نقل از وکالت آنلاین، اگر نگاهی به اخبار روزهای گذشته انداخته باشید، شاید مطالب مربوط به درگیری بانوان محجبه‌ای را که قصد امربه معروف و نهی از منکر زنان بدحجاب را داشتند؛ اما مورد ضرب و جرح قرار گرفتند، خوانده یا شنیده باشید.
 
این اخبار و اتفاقات سبب شد تا در مورد برخورد قانونی با بدحجابی با سیدرضا جواد موسوی، دادیار دادسرای استان سیستان و بلوچستان، گفت‌وگویی داشته باشیم، که در ادامه می‌خوانید:
 
تعریف قانون از بدحجابی
 
منظور از حجاب، همان پوشش اسلامی بانوان است که شامل پوشانیدن تمامی بدن به جز گردی صورت و دست‌ها از مچ به پایین می‌شود. قانون‌گذار در تبصره ماده 638 قانون مجازات اسلامی، کتاب پنجم تعزیرات و مجازات‌های بازدارنده مصوب سال 1375، در بیان جرایم ضد عفت و اخلاق عمومی، بدحجابی را جرم سزاوار مجازات شمرده است.
 
در این تبصره آمده است:«زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند، به حبس از ده روز تا دو ماه یا از 50 هزار تا 500 هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد.»
 
در این مورد باید توجه داشته باشید که با اینکه قانون‌گذار تعریف دقیقی از بی حجابی نکرده و فقط میزان مجازات آن را تعیین کرده است، با مراجعه به قانون اساسی می‌بینیم که اصلی را بیان کرده که بر اساس آن مقرر شده است: «قاضی موظف است کوشش کند حکم هر دعوا را در قوانین مدوّنه بیابد و اگر نیابد، با استناد به منابع معتبر اسلامی یا فتواهای معتبر، حکم قضیه را صادر نماید و نمی‌تواند به بهانه سکوت یا نقض یا اجمال یا تعارض قوانین مدوّنه، از رسیدگی به دعوا یا صدور حکم امتناع ورزد.»
 
بنابراین می‌توان نتیجه گرفت، درباره تعیین حدود حجاب شرعی نیز با وجود اینکه در قانون تعریف دقیقی از آن نشده است؛ قاضی موظف است به منابع معتبر اسلامی و منابع شرعی مراجعه کند و طبق تعریف آن‌ها درباره بی‌حجاب تصمیم بگیرد.
 
موارد مشابه
 
البته در تبصره ماده 638، به موضوع دیگری نیز اشاره شده است مبنی بر اینکه : «هرکس علناً در انظار عمومی و معابر، تظاهر به عمل حرامی نماید، علاوه بر کیفر عمل، به حبس از ده روز تا دو ماه یا تا 74 ضربه شلاق محکوم می گردد و در صورتی که مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نباشد، اما عفت عمومی را جریحه‌دار کند، فقط به حبس از ده روز تا دو ماه یا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد.»
 
بنابراین، قانون زنانی را که بدون حجاب شرعی یا با بدحجابی در معابر عمومی و خیابان‌ها حاضر می‌شوند، مجرم می شناسد و با آنان برخورد می‌کند.
 
همچنین بر اساس قانون تعزیرات اسلامی برخی رفتارهای ناهنجار مستلزم برخورد قضایی است که این رفتارها عبارتند از: رعایت نکردن حجاب در معابر عمومی (ماده 638 ق. م. ج)، تشویق یا انجام فساد و فحشاء (ماده 639 ق. م. ج)، استفاده از وسایلی که عفت عمومی را جریحه‌دار می‌کند. (ماده 640 ق. م. ج) و هرگونه عملی که امنیت اخلاقی جامعه را تحت‌الشعاع قرار می دهد.
 
بدحجابی و بی‌حجابی

 
بی‌حجابی یعنی فردی حجاب لازم و واجب از نظر شرع مقدس اسلام را نداشته باشد؛ که مصادیق آن بدون روسری بودن یا برهنه بودن اعضای دیگر بدن او است. البته بی‌حجابی در جامعه ما بسیار به ندرت ممکن است، اتفاق بیفتد و بر اساس قوانین جمهوری اسلامی حتی افراد بیگانه نیز ملزم به رعایت حداقل حجاب هستند.
 
بدحجابی یعنی اینکه کسی حجاب دارد، اما به صورت ناقص و به گونه ای است که همین حجاب ظاهری را نیز برای تزیین خود به‌کار برده است.
 
چه برخوردی باید کرد؟
 
در برخورد با این افراد قبل هرچیز خوب است بدانید که اصل امر به معروف و نهی از منکر، بر همه واجب و یکی از فروع دین مقدس اسلام است. این اصل در ردیف نماز و روزه و سایر واجبات قرار می‌گیرد. اما باید توجه داشت که امر به معروف و نهی از منکر برای کسی است که عالما و عامداً دست به گناهی می‌زند؛ یعنی هم می‌داند که فلان عمل گناه است، هم متوجه است و با قصد گناه می کند.
 
بنابراین اگر کسی نداند یا متذکر نباشد، درباره او تذکر یا تعلیم صادق است، نه امر به معروف. افزون بر این کسانی که به امر به معروف و نهی از منکر می‌پردازند، باید با زبانی نرم و به آرامی، بدون توهین و خشونت این کار را بکنند.
 
رسیدگی با کیست؟
 
مرجع رسیدگی به جرم بدحجابی، مراجع قضایی هستند؛ به این صورت که ضابطان ذی‌صلاح دادگستری می‌توانند این جرم را گزارش دهند و دادسرا نیز موظف است به آن رسیدگی کند. ضابطان ذی‌صلاح دادگستری نیز در برخورد با مرتکب جرم رعایت نکردن حجاب شرعی، مکلف هستند با توقیف زن بدحجاب وی را در مدت قانونی تحویل مراجع قضایی دهند.
 
اکنون نیروی انتظامی جمهوری اسلامی به عنوان ضابط عام دادگستری وظیفه اصلی در برخورد با جرم رعایت نکردن حجاب شرعی را بر عهده دارد. «مبارزه با منکرات و فساد» برابر ماده 8 ماده چهار قانون نیروی انتظامی مصوب 1369 از جمله وظایف ذاتی نیروی انتظامی به عنوان ضابط قوه قضاییه است.
 
 بنابراین هر اقدام نیروی انتظامی در برخورد با جرم رعایت نکردن حجاب شرعی که از مصادیق عمده منکرات و مفاسد اجتماعی است، اجرای تکلیف قانونی است و سرپیچی از آن تخطی از وظایف ذاتی این نیرو محسوب شود.
 
شکایت کنندگان
 
ممکن است برای شما هم این سؤال پیش آمده باشد که جدای از امر به معروف و نهی از منکر که وظیفه دینی همه مسلمانان است، آیا همه مردم این حق را دارند که شخصا از فرد بی حجاب شکایت کنند یا فقط مدعی‌العموم که همان دادستان است، می‌تواند این کار را بکند؟
 
پاسخ این پرسش این است که چون جرم جنبه عمومی دارد و طبق ماده 104 قانون مجازات اسلامی سال 1392، نیز جزو جرایمی نیست که قابل بخشش باشد، می‌تواند هم اعلام کننده جرم و هم شاکی خصوصی داشته باشد.
 
 در این موارد اعلام کننده جرم، می‌تواند دادستان یا مردم عادی باشند. اما در خصوص شاکی خصوصی یادآور می‌شویم که شاکی خصوصی فقط مشمول ذی‌نفع‌ها می‌شود، یعنی افرادی که از این موضوع نفعی می‌برند. در غیر این صورت اگر فردی نفعی از موضوع نمی‌برد، اما طبق وظیفه اجتماعی و دینی خود و با دلایل کافی می‌خواهد از فرد بی حجابی شکایت کند، فقط باید به عنوان اعلام جرم، به دادسرا مراجعه کند و به دادستان اطلاع دهد.
 
درگیر نشوید
 
همان‌طور که اشاره کردیم در اخبار روزهای اخیر مواردی از ضرب و جرح زنان نهی‌کننده از بی‌حجابی شنیده شده است. با شنیدن این اخبار عده‌ای سردرگم شده اند که آیا واقعا مجازاتی برای این دسته از افراد مجرم وجود ندارد؟ اگر شما هم نمی دانید که آیا واقعا مجازاتی وجود دارد یا خیر؟ باید بدانید که در جامعه اسلامی، ارتکاب هر جرمی با مجازاتی همراه است.
 
در قانون مجازات اسلامی، فرد بی‌حجابی که به هر نحو به نهی کننده، تعرض یا توهین کند، در دو صورت مجازات می‌شود. اگر ناهی مأمور دولتی باشد، چون این کار از وظایف قانونی وی محسوب می‌شود، طبق ماده قانون 607 قانون مجازات اسلامی سابق، هرگونه حمله یا مقاومتی که با علم و آگاهی نسبت به مأموران دولت در حین اجرای وظیفه آنان به عمل آید، تمرد محسوب می‌شود و مجازات آن به این شرح است:
 
هرگاه متمرد به قصد تهدید اسلحه خود را نشان دهد حبس از شش ماه تا دو سال، هرگاه متمرد در حین اقدام دست به اسلحه برد حبس از یک تا سه سال، در سایر موارد حبس از سه ماه تا یک سال،اگر متمرد در هنگام تمرد مرتکب جرم دیگری هم بشود به مجازات هر دو جرم محکوم خواهد شد.
 
اما اگر فرد ناهی از مردم عادی باشد و این کار از وظایف قانونی او نباشد، در صورتی که مورد ضرب و جرح قرار گرفته باشد؛ می‌تواند مانند یک شخص عادی به علت ایراد ضرب‌وجرح و توهین، به دادگاه شکایت کند. قانون نیز طبق شکایت وی از نهی شده، تصمیم گیری می‌کند.
 
در این موارد مجازات بدحجاب، 70 تا 74 ضربه شلاق و مبلغ 50 هزار تا یک میلیون ریال جزای نقدی خواهد بود. البته همیشه حق با مأموران یا نهی‌کنندگان نیست، بلکه در برخی موارد بدحجاب نیز حق شکایت دارد؛ در صورتی که مأموران انتظامی یا یکی از مردم عادی، در حین اجرای امر به معروف و نهی از منکر، علاوه بر تذکر به بدحجاب، او را مورد توهین قرار دهند، بدحجاب می‌تواند از آنان شکایت کند.
 
زیرا قانونگذار قید کرده است که اگر مأموران برخلاف وظایف تعیین شده خود، کاری بکنند جرم است و مجازات دارد. در مورد مردم عادی هم گزارش رفتار فرد بی حجاب به دادگاه کفایت می‌کند.
 
مجازات فروشندگان لباس‌های غیرشرعی
 

کارشناسان معتقد هستند که بی حجابی جرمی عمومی و اجتماعی است؛ بنابراین مجازات آن نه فقط برای فرد بی حجاب بلکه برای کسانی که با فروش لباس‌های نامناسب به ارتکاب این جرم کمک می‌کنند، نیز باید اعمال شود.
 
بر اساس قانون نحوه رسیدگی به تخلفات مجازات فروشندگان لباس‌هایی که استفاده از آن ها در ملأ عام خلاف شرع است یا عفت عمومی را جریحه‌دار می‌کند، نحوه مجازات تولید کنندگان، وارد کنندگان، توزیع کنندگان و استفاده کنندگان لباس‌های غیر شرعی، اول تذکر و ارشاد، دوم توبیخ و سرزنش، سوم تهدید، چهارم تعطیلی محل کسب به مدت سه تا 6 ماه برای فروشندگان و توزیع کنندگان البسه و جریمه نقدی برای وارد کننده و تولید کننده و 10 تا 20 ضربه شلاق یا جریمه نقدی برای استفاده کننده از البسه غیر شرعی است.
 
اگر ثابت نشود

 
یادتان باشد که همیشه بی‌حجاب گناهکار نیست؛مواردی هم پیش می‌آید که فردی قربانی توطئه یا بدگمانی می‌شود و به او تهمت می‌زنند؛ در چنین مواردی با وجود اینکه جرم بی حجابی در قانون غیر قابل گذشت است، اگر جرم اثبات نشود، قاضی دادسرا موظف است «قرار منع تعقیب» صادر کند و در دادگاه‌ها نیز طبق قانون؛ رأی بر برائت فرد داده می‌شود.

ماجرای دفاع امام رضا (ع) از امامت جدش امیرالمومنین(ع)


چه زیباست گفتگویى که بین امام رضا (ع) و مأمون اتفاق افتاد...مأمون به امام رضا (ع) گفت:«چه دلیلى بر امامت جدت وجود دارد؟»امام فرمود:دلیل بر امامتش قول خداى تعالى :«و انفسنا و انفسکم»است.
گروه ویژه‌نامه ضیافت مشرق- تمام‌ انسانها در زندگى‌ خویش‌ از فراز و نشیب‌ برخوردارند و با مشکلات‌مختلفى‌ مواجهند .افراد معمولا در برخورد با مشکل‌ دچار ضعف‌ و ناتوانى‌ مى‌گردند و سعى‌ مى‌کنند با کمک‌ و راهنمایى‌ درد آشنایان‌ خود را از مهلکه‌ نجات‌ دهند و با یافتن‌ " الگوها " در هر زمینه‌اى‌ ، و سپس‌ تبعیت‌ از آن‌ ، وظ‌ایف‌ خویشتن‌ را بخوبى‌ انجام‌ دهند و مشکلات‌ و دردهاى‌ خویش‌ را تسکین‌ بخشند . یکى‌ از این‌ اسوه‌ها پیامبراکرم‌ ( ص‌ ) است‌ که‌ قرآن‌ مجید هم‌ این‌ حضرت‌ را به‌ همین‌ نام‌ معرفى‌ مى‌فرماید .


بجز رسول‌ خدا ( ص‌ ) اگر به‌ دنبال‌ " الگوى‌ " دیگر و جانشین‌ براى‌ آن‌ حضرت‌ باشیم‌ ، به‌ پیشواى‌ بزرگى‌ همچون‌ مولاى‌ متقیان‌ حضرت‌على‌ ( ع‌ ) خواهیم‌ رسید. ماه مبارک رمضان ماهی است که شب‌های قدرش با نام مبارک امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب(ع) عجین شده است، به همین مناسبت بر آن شدیم در این بهار قرآن، زندگى‌ پر فراز و نشیب‌ و سراسر شگفتى‌ آن‌ حضرت‌ را مرور کنیم‌ .

ولادت و حسب و نسب
بنا بوشته مورخین ولادت على علیه السلام در روز جمعه 13 رجب در سال سیام عام الفیل بطرز عجیب و بی سابقه ‏اى در درون کعبه یعنى خانه خدا بوقوع پیوست،محقق دانشمند حجة الاسلام نیر گوید:

اى آنکه حریم کعبه کاشانه تست‏
بطحا صدف گوهر یکدانه تست‏
گر مولد تو بکعبه آمد چه عجب‏
اى نجل خلیل خانه خود خانه تست

پدر آنحضرت ابو طالب فرزند عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف و مادرش هم فاطمه دختر اسد بن هاشم بود بنا بر این على علیه السلام از هر دو طرف هاشمى نسب است.

اما ولادت این کودک مانند ولادت سایر کودکان بسادگى و بطور عادى نبود بلکه با تحولات عجیب و معنوى توأم بوده است مادر این طفل خدا پرست بوده و با دین حنیف ابراهیم زندگى می کرد و پیوسته بدرگاه خدا مناجات کرده و تقاضا مینمود که وضع این حمل را بر او آسان گرداند زیرا تا باین کودک حامل بود خود را مستغرق در نور الهى میدید و گوئى از ملکوت اعلى بوى الهام شده بود که این طفل با سایر موالید فرق بسیار دارد.


دانلود
ایوان نجف عجب صفایی دارد
روضه خوانی حاج محمود کریمی

شیخ صدوق و فتال نیشابورى از یزید بن قعنب روایت کرده‏ اند که گفت من با عباس بن عبد المطلب و گروهى از عبد العزى در کنار خانه خدا نشسته بودیم که فاطمه بنت اسد مادر امیر المؤمنین در حالیکه نه ماه به او آبستن بود و درد مخاض داشت آمد و گفت خدایا من به تو و بدانچه از رسولان و کتاب ها از جانب تو آمده‏ اند ایمان دارم و سخن جدم ابراهیم خلیل را تصدیق می کنم و اوست که این بیت عتیق را بنا نهاده است بحق آنکه این خانه را ساخته و بحق مولودى که در شکم من است ولادت او را بر من آسان گردان ، یزید بن قعنب گوید ما بچشم خود دیدیم که خانه کعبه از پشت(مستجار) شکافت و فاطمه بدرون خانه رفت و از چشم ما پنهان گردید و دیوار بهم بر آمد چون خواستیم قفل درب خانه را باز کنیم گشوده نشد لذا دانستیم که این کار از امر خداى عز و جل است و فاطمه پس از چهار روز بیرون آمد و در حالیکه امیر المؤمنین علیه السلام را در روى دست داشت گفت من بر همه زن هاى گذشته برترى دارم زیرا آسیه خدا را به پنهانى پرستید در آنجا که پرستش خدا جز از روى ناچارى خوب نبود و مریم دختر عمران نخل خشک را بدست خود جنبانید تا از خرماى تازه چید و خورد(و هنگامیکه در بیت المقدس او را درد مخاض گرفت ندا رسید که از اینجا بیرون شو اینجا عبادتگاه است و زایشگاه نیست) و من داخل خانه خدا شدم و از میوه ‏هاى بهشتى و بار و برگ آنها خوردم و چون خواستم بیرون آیم هاتفى ندا کرد اى فاطمه نام او را على بگذار که او على است و خداوند على الاعلى فرماید من نام او را از نام خود گرفتم و به ادب خود تأدیبش کردم و او را به غامض علم خود آگاه گردانیدم و اوست که بتها را از خانه من می شکند و اوست که در بام خانه‏ ام اذان گوید و مرا تقدیس و تمجید نماید خوشا بر کسیکه او را دوست دارد و فرمانش برد و واى بر کسى که او را دشمن دارد و نافرمانیش کند.

و چنین افتخار منحصر بفردى که براى على علیه السلام در اثر ولادت در اندرون کعبه حاصل شده است بر احدى از عموم افراد بشر چه در گذشته و چه در آینده بدست نیامده است و این سخن حقیقتى است که اهل سنت نیز بدان اقرار و اعتراف دارند چنانکه ابن صباغ مالکى در فصول المهمه گوید:

و لم یولد فى البیت الحرام قبله احد سواه و هى فضیلة خصه الله تعالى بها اجلالا له و اعلاء لمرتبته و اظهارا لتکرمته.


دانلود
 کاش! من زودتر از فاطمه، جان می‏دادم

روایتی از مظلومیت امام علی(ع) از زبان ایشان

*خطبه 6 و مظلومیت امیرالمؤمنین

«وَاللَّهِ لَا أَکُونُ کَالضَّبُعِ تَنَامُ عَلَى طُولِ اللَّدْمِ حَتَّى یصِلَ إِلَیهَا طَالِبُهَا وَیخْتِلَهَا رَاصِدُهَا وَلَکِنِّی أَضْرِبُ بِالْمُقْبِلِ إِلَى الْحَقِّ الْمُدْبِرَ عَنْهُ وَبِالسَّامِعِ الْمُطِیعِ الْعَاصِی الْمُرِیبَ أَبَداً حَتَّى یأْتِی عَلَی یوْمِی فَوَاللَّهِ مَا زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّی مُسْتَأْثَراً عَلَی مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِیهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَاله حَتَّى یوْمِ النَّاسِ هَذَ»

به خدا سوگند از آگاهی لازمی برخوردارم و هرگز غافلگیر نمی‏شوم که دشمنان ناگهان مرا محاصره کنند و با نیرنگ دستگیرم کند، من همواره با یاری انسان حق طلب، بر سر آن کس می‏کوبم که از حق روی گردان است و با یاری فرمانبر مطیع، نافرمان اهل تردید را درهم می‏شکنم تا آن روز که دوران زندگانی من به سر آید، پس سوگند به خدا، من همواره از حق خویش محروم ماندم و از هنگام وفات پیامبر(ص) تا امروز حق مرا از من بازداشته و به دیگری اختصاص دادند.

*خطبه 73 و  ویژگی‏‌های امام علی(ع) از زبان خود

«لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّی أَحَقُّ بِهَا مِنْ غَیرِی وَ وَاللَّهِ لَأُسَلِّمَنَّ مَا سَلِمَتْ أُمُورُ الْمُسْلِمِینَ وَلَمْ یکُنْ فِیهَا جَوْرٌ إِلَّا عَلَی خَاصَّةً الْتِمَاساً لِأَجْرِ ذَلِکَ وَفَضْلِهِ وَزُهْداً فِیمَا تَنَافَسْتُمُوهُ مِنْ زُخْرُفِهِ وَزِبْرِجِهِ»

همانا می‌‏دانید که سزاوارتر از دیگران به خلافت من هستم، سوگند به خدا به آنچه انجام داده‏اید گردن می‏نهم تا هنگامی که اوضاع مسلمین رو براه باشد و از هم نپاشد، و جز من به دیگری ستم نشود و پاداش این گذشت و سکوت و فضیلت را از خدا انتظار دارم و از آن همه زر و زیوری که به دنبال آن حرکت می‏کنید، پرهیز می‏‌کنم.

*خطبه 86 و  ویژگی‌‏های امام علی(ع)

«وَاعْذِرُوا مَنْ لَا حُجَّةَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَأَنَا هُوَ أَ لَمْ أَعْمَلْ فِیکُمْ بِالثَّقَلِ الْأَکْبَرِ وَأَتْرُکْ فِیکُمُ الثَّقَلَ الْأَصْغَرَ وَرَکَزْتُ فِیکُمْ رَایَةَ الْإِیمَانِ وَوَقَفْتُکُمْ عَلَى حُدُودِ الْحَلَالِ وَالْحَرَامِ وَ أَلْبَسْتُکُمُ الْعَافِیَةَ مِنْ عَدْلِی وَفَرَشْتُکُمُ الْمَعْرُوفَ مِنْ قَوْلِی وَفِعْلِی‏ وَأَرَیْتُکُمْ کَرَائِمَ الْأَخْلَاقِ مِنْ نَفْسِی فَلَا تَسْتَعْمِلُوا الرَّأْیَ فِیمَا لَا یُدْرِکُ قَعْرَهُ الْبَصَرُ وَلَا یَتَغَلْغَلُ إِلَیْهِ الفکر»

مردم عذر خواهی کنید از کسی که دلیلی بر ضدّ او ندارید و آن کس من هستم، مگر من در میان شما بر اساس «ثقل اکبر» که قرآن است عمل نکردم و «ثقل اصغر» عترت پیامبر(ص) را در میان شما باقی نگذاردم، مگر من پرچم ایمان را در بین شما استوار نساختم و از حدود و مرز حلال و حرام آگاهیتان ندادم، مگر پیراهن عافیت را با عدل خود به اندام شما نپوشاندم و نیکی‏ها را با اعمال و گفتار خود در میان شما رواج ندادم و ملکات اخلاق انسانی را به شما نشان ندادم، پس وهم و گمان خود را در آنجا که چشم دل ژرفای آن را مشاهده نمی‏کند و فکرتان توانایی تاختن در آن راه ندارد، به کار نگیرید،

*خطبه 93 و ویژگی‌‏های علمی و سیاسی امام علی(ع)

«أَیهَا النَّاسُ فَأَنَاَ فَقَأْتُ عَینَ الْفِتْنَةِ وَلَمْ یکُنْ لِیجْتَرِئَ عَلَیهَا أَحَدٌ غَیرِی بَعْدَ أَنْ مَاجَ غَیهَبُهَا وَاشْتَدَّ کَلَبُهَا فَاسْأَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَوَ الَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ لَا تَسْأَلُونِی عَنْ شَی‏ءٍ فِیمَا بَینَکُمْ وَبَینَ السَّاعَةِ وَلَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِی مِائَةً وَتُضِلُّ مِائَةً إِلَّا أَنْبَأْتُکُمْ بِنَاعِقِهَا وَقَائِدِهَا وَسَائِقِهَا وَمُنَاخِ رِکَابِهَا وَمَحَطِّ رِحَالِهَا وَمَنْ یقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَمَنْ یمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتاً وَلَوْ قَدْ فَقَدْتُمُونِی وَنَزَلَتْ بِکُمْ کَرَائِهُ الْأُمُورِ وَحَوَازِبُ الْخُطُوبِ لَأَطْرَقَ کَثِیرٌ مِنَ السَّائِلِینَ وَفَشِلَ کَثِیرٌ مِنَ الْمَسْئُولِینَ»

ای مردم من بودم که چشم فتنه را کندم و جز من هیچ کس جرأت چنین کاری را نداشت، آنگ اه که امواج سیاهی‏ها بالا گرفت و به آخرین درجه شدّت خود رسید، پس از من بپرسید پیش از آن که مرا نیابید، سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، نمی‏پرسید از چیزی که میان شما تا روز قیامت می‏‌گذرد و نه از گروهی که صد نفر را هدایت یا گمراه می‏سازد، جز آنکه شما را آگاه می‏سازم و پاسخ می‏‌دهم.

و از آنکه مردم را بدان می‏خواند و آنکه رهبریشان می‏کند و آنکه آنان را می‏راند و آنجا که فرود می‏آیند و آنجا که بار گشایند و آنکه از آن‌ها کشته شود و آنکه بمیرد، خبر می‏دهم، آن روز که مرا از دست دادید و نگرانی‏ها و مشکلات بر شما باریدن گرفت و بسیاری از پرسش کنندگان به حیرت فرو رفته می‏گویند، سر انجام چه خواهد شد که گروه بسیاری از پرسش شوندگان از پاسخ دادن فرو مانند.

*خطبه 118 و علل نکوهش کوفیان

«مَا بَالُکُمْ أَمُخْرَسُونَ أَنْتُمْ فَقَالَ قَوْمٌ مِنْهُمْ یا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ إِنْ سِرْتَ سِرْنَا مَعَکَ فَقَالَ علیه‌السلام مَا بَالُکُمْ لَا سُدِّدْتُمْ لِرُشْدٍ وَلَا هُدِیتُمْ لِقَصْدٍ أَ فِی مِثْلِ هَذَا ینْبَغِی لِی أَنْ أَخْرُجَ إِنَّمَا یخْرُجُ فِی مِثْلِ هَذَا رَجُلٌ مِمَّنْ أَرْضَاهُ مِنْ شُجْعَانِکُمْ وَ ذَوِی بَأْسِکُمْ»

شما را چه می‏‌شود هرگز ره رستگاری نپویید و به راه عدل هدایت نشوید، آیا در چنین شرایطی سزاوار است که من از شهر خارج شوم، هم اکنون باید مردی از شما که من از شجاعت و دلاوری او راضی و به او اطمینان داشته باشم، به سوی دشمن کوچ کند.


حب على علیه ‏السلام در قرآن

استاد مرتضى مطهرى

قرآن سخن پیامبران گذشته را که نقل مى‏ کند مى‏ گوید همگان گفتند:«ما از مردم مزدى نمى ‏خواهیم، تنها اجر ما بر خداست‏».اما به پیغمبر خاتم خطاب مى‏کند:

قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فى القربى(1) .

بگو از شما مزدى را درخواست نمى‏ کنم مگر دوستى خویشاوندان نزدیکم.

اینجا جاى سؤال است که چرا سایر پیامبران هیچ اجرى را مطالبه نکردند و نبى اکرم براى رسالتش مطالبه مزد کرد،دوستى خویشاوندان نزدیکش را به عنوان پاداش رسالت از مردم خواست؟

قرآن خود به این سؤال جواب مى ‏دهد:

قل ما سالتکم من اجر فهو لکم ان اجرى الا على الله (2) .بگو مزدى را که درخواست کردم چیزى است که سودش عاید خود شماست.مزد من جز بر خدا نیست.

یعنى آنچه را من به عنوان مزد خواستم عاید شما مى‏ گردد نه عاید من.این دوستى کمندى است‏براى تکامل و اصلاح خودتان.این اسمش مزد است و الا در حقیقت‏ خیر دیگرى است که به شما پیشنهاد مى‏ کنم،از این نظر که اهل البیت و خویشان پیغمبر مردمى هستند که گرد آلودگى نروند و دامنى پاک و پاکیزه دارند(حجور طابت و طهرت)،محبت و شیفتگى آنان جز اطاعت از حق و پیروى از فضایل نتیجه‏ اى نبخشد و دوستى آنان است که همچون اکسیر،قلب ماهیت مى‏ کند و کامل ساز است.

مراد از«قربى‏»هر که باشد مسلما از برجسته ‏ترین مصادیق آن على علیه السلام است.فخر رازى مى‏ گوید:

«زمخشرى در کشاف روایت کرده:«چون این آیه نازل گشت،گفتند:یا رسول الله!خویشاوندانى که بر ما محبتشان واجب است کیانند؟فرمود:على و فاطمه و پسران آنان‏».

از این روایت ثابت مى‏ گردد که این چهار نفر«قرباى‏»پیغمبرند و بایست از احترام و دوستى مردم برخوردار باشند،و بر این مطلب از چند جهت مى‏ توان استدلال کرد:

1.آیه الا المودة فى القربى .


2.بدون شک پیغمبر فاطمه را بسیار دوست مى ‏داشت و مى‏ فرمود:«فاطمه پاره تن من است.بیازارد مرا هر چه او را بیازارد»و نیز على و حسنین را دوست مى داشت،همچنانکه روایات بسیار و متواتر در این باب رسیده است.پس دوستى آنان بر همه امت واجب است


دانلود
توی بستر پهلو شکسته یک افتاده پهلو شکسته

على علیه السلام مظهر علم الهى

على از جمله اولیاء الله است که در این عرصه به مقام والایى که در خور توان انسان مى ‏باشد،رسیده است.به آن مرحله‏ اى که کسى را ظرفیت و توان‏مندى نیست به آن دستیازد.

على مظهر علیم و خبیرى است که به آنچه هست و آنچه در گذشته و آینده تحقق دارد آگاه مى‏باشد .على به تعلیم الهى و به تعلیم معلم لدنى و شهر علم و فضیلت دروازه علم و آگاهى است که مى‏فرماید:انا مدینة العلم و على بابها،انامدینة الجنة و على بابها «شهر آگاهى و علم منم لیکن راه ورود به این شهر و کلیدهاى این آگاهى على است.من شهر فضیلت و بهشت هستم لیکن در ورودى آن على است».از راه على مى ‏توان به این شهر راه یافت.

گرچه این نوع از علم که لدنى نام دارد تعلیمى نیست لیکن علم کسبى متداول مدرسه نیست و الا به تعلیم الهى و به تعلیم معلم لدنى مى ‏تواند تعلیمى باشد:على علیه السلام عن رسول الله صلى الله علیه و آله حدثنى بالف باب یفتح کل باب الف باب. «رسول الله صلى الله علیه و آله بر من هزار در دانش گشود که از هر درى هزار در دیگر گشوده مى ‏شد.»على در فضیلت آگاهى غیب و شهود بر وى شهود است و پرده ‏ها از چشم وى بر کنارند .همان پرده‏ هایى که روزى از چشم دیگران نیز کنار مى‏ روند روز دیدن حقایق روز آشکار شدن پنهان ‏ها: یوم تبلى السرائر  روزى که دید چشم‏ها و چشم انداز دیده‏ها گسترده مى ‏شود:و فبصرک الیوم حدید.

افتخار على این است که پرده‏ها را خود کنار زده است و چشم انداز وى وسیع است.بر همین اساس که غیب و شهادت یکسان شده است مى‏ گوید اگر پرده‏ ها کنار رود به آگاهى و یقین من افزوده نخواهد شد:لو کشف الغطاء ما ازدت یقینا. و بر همین اساس این چنین ادعاى منحصر به فرد مى ‏کند:سلونى قبل ان تفقدنى فانى بطرق السماء اعلم منى بطرق الأرض. «پیش از این که دستتان از من کوتاه شود از من سؤال کنید زیرا که من آگاهى‏ ام از آسمان‏ ها بیش از زمین است».

جایگاه على در قرآن در رابطه با پیامبر (ص)

در سال نهم پس از هجرت پیامبر،گروهى به نمایندگى از نصاراى نجران یمن به مدینه آمدند تا راجع به اسلام از پیامبر (ص) سؤال هایى بکنند و با او درباره دین به احتجاج پردازند .و میان آنان با پیامبر بحث و گفتگویى شد که پیامبر در این گفتگو موضع مثبت اسلام را نسبت به حضرت مسیح و تعلیمات او بیان کرد.و لیکن آنان در موضع منفى خود نسبت به تعلیمات اسلامى پافشارى کردند.آن گاه وحى نازل شد و پیامبر را مأمور به مباهله با آنان ساخت .مباهله نفرین کردن دو گروه متخاصم است تا بدان وسیله خداوند بر آن که باطل است عذابش را نازل کند:«هر کس پس از روشن شدن جریان با تو مجادله کند.بگو بیایید فرزندان و زنان و نزدیکان خود را گرد آوریم،لابه و زارى کنیم و لعنت خدا را نثار دروغگویان گردانیم».

پیامبر (ص) به دلیل مأموریتى که داشت دچار زحمت شد و آن گروه مسیحى را به مباهله دعوت کرد.نیشابورى در تفسیر:غرائب القرآن و عجائب الفرقان خود،مطلب زیر را نقل کرده است:«پیامبر به آنان فرمود:خداوند مرا مأمور کرده است که اگر پذیراى برهان نشدید با شما مباهله کنم،گفتند اى ابو القاسم!ما باز مى‏ گردیم و درباره کار خود با هم مشورت مى‏ کنیم،آن گاه به نزد تو مى ‏آییم.و چون بازگشتند به شخص دوم هیأت نمایندگى که مردى کاردان و با تدبیر بود گفتند:اى عبد المسیح!نظر تو چیست؟اوگفت:به خدا قسم اى جمعیت نصارا شما دانستید که محمد پیامبرى است فرستاده از جانب خدا.و براستى سخن قاطع را درباره صاحبتان مسیح براى شما بیان کرد.و به خدا سوگند،هرگز قومى با پیامبرى مباهله نکرد مگر آن که بزرگ و کوچک آنان از میان رفتند.و شما اگر این کار را بکنید بیچاره مى‏ شوید!اگر خوش ندارید،در موضع خود بایستید و بر دین خود پافشارى ورزید و این مرد را به حال خود واگذارید و به شهرهاى خود باز گردید.

هیأت نمایندگى مسیحیان به حضور پیامبر (ص) آمد،دیدند او براى مباهله بیرون آمده است در حالى که عبایى از موى سیاه بر دوش داشت؛حسین (ع) در آغوش آن حضرت بود و دست حسن (ع) را در دست داشت و فاطمه (ع) در پى او حرکت مى‏ کرد،على (ع) نیز پشت سر فاطمه حرکت مى ‏کرد،و پیامبر (ص) به آنها مى‏ گفت هر وقت من دعا کردم شما آمین بگویید.اسقف نجران رو به همراهان کرد و گفت:اى گروه نصارا!من چهره‏ هایى را مى ‏بینم که اگر دست به دعا بردارند و از خداوند بخواهند که کوه را از جا بکند،فورا خواهد کند!پس با او مباهله مکنید که هلاک مى‏ شوید و بر روى زمین تا روز قیامت یک مسیحى باقى نخواهد ماند.سپس،رو به پیامبر کردند و گفتند:اى ابو القاسم!تصمیم ما این است که با تو مباهله نکنیم...».

طبرى در تفسیر خود از چندین طریق نقل کرده است که پیامبر خدا (ص) على،فاطمه،حسن و حسین را در داستان مباهله به همراه خود آورده بود.

و در صحیح مسلم از سعد بن ابى وقاص روایت شده است که چون این آیه نازل شد:«بیایید فرزندان و...خود را گرد آوریم»پیامبر خدا (ص) على،فاطمه،حسن و حسین را طلبید و گفت:بارالها اینان اهل بیت منند». خداوند پیامبرش را مأمور کرده بود تا به هیأت نمایندگى نجران بگوید:«بیائید فرزندان،زنان و نزدیکان خود را گرد آوریم...»براى اطاعت این فرمان پیامبر حسنین را حاضر کرد که پسران دختر او و در حقیقت فرزندان او بودند؛فاطمه را به حضور خواست که او برجسته‏ترین زنان از اهل بیت رسول بود.و لیکن چرا به همراه آنان على را آورده بود که نه از پسران پیامبر است و نه از زنان او؟

براى على در آیه مبارکه جایى نیست،مگر این که داخل در فرموده خداى متعال«انفسنا»باشد .براستى که بردن على دلیل بر این است که پیامبر خدا او را به منزله خود به حساب مى‏ آورد و اگر پیامبر خدا او را چنین به حساب مى ‏آورد پس،در حقیقت او را در میان همه مسلمانان ممتاز دانسته است.پیامبر خدا در موارد مختلفى صریحا مى ‏فرمود:على از من است و من از اویم.و حبشى بن جناده روایت کرده است که او خود از پیامبر خدا شنید که مى ‏فرمود:«على از من است و من از او و کسى از جانب من کارى را انجام نمى ‏دهد بجز على.».

بحث و گفتگوى میان امام رضا (ع) و مأمون

چه زیباست گفتگویى که بین امام الرضا (ع) و مأمون اتفاق افتاد...مأمون به امام رضا (ع) گفت:«چه دلیلى بر امامت جدت وجود دارد؟»امام جواب داد:دلیل بر امامتش قول خداى تعالى :«و انفسنا و انفسکم»است.

مقصود حضرت رضا (ع) این است که همراه بردن على (ع) در داستان مباهله،قرار دادن او به منزله خود پیامبر (ص) است و به منزله خود پیامبر (ص) بودن آن است که وى پیشواى مسلمانان است.آن گاه مأمون گفت:اگر قول خداى تعالى:«و نساءنا و نساءکم»نبود[حرف شما راست بود]امام (ع) در جواب فرمود:آرى اگر[پس از آن‏]این سخن خدا«و ابناءنا و ابناءکم»نمى‏ بود.

منظور مأمون این است که امکان دارد میان مسلمانان کسى در فضیلت همسان با على باشد و ممکن است همان شخص در نزد پیامبر به منزله نفس پیامبر (ص) بوده باشد.و لیکن پیامبر نخواسته است همه اشخاصى را که همانند خود مى ‏بیند،به همراه آورد،بلکه یکى از آنان را احضار کرده است و او على است.و دلیلى بر این مطلب کلمه«نساءنا»است که شایسته است تمام زنان منتسب به پیامبر (ص) از جهت نسبت و همسرى را مشمول آن بدانیم،و لیکن پیامبر (ص) یکى از آنان را که از جهت نسبت انتساب به او دارد احضار کرد،و او فاطمه (ع) بود به عنوان نمونه ‏اى از زنانى که انتساب به آن حضرت دارند.

حضرت رضا (ع) به او جواب داد که اگر زنان دیگر برابر با فاطمه بودند آنان را نیز با فاطمه (ع) همراه مى‏ برد چنان که پیامبر (ص) ،حسن و حسین (ع) را با هم احضار فرمود چون آن دو برابرند.یکى از آنها را تنها به عنوان نمونه فرزندان احضار نکرد،و به همین دلیل همراه بردن على (ع) دلیل بر این است که على (ع) تنها مردى است که پیامبر او را همانند خود به حساب مى ‏آورد.

ماجرای حب پیامبر به علی(ع)

روایت شده است که عمرو بن عاص از پیامبر (ص) راجع به محبوب‏ترین مردان از میان همه مردم در نظر خود پرسید.جواب داد:ابو بکر.دوباره پرسید:بعد از ابو بکر چه کسى؟فرمود:عمر.پس ابن عاص گفت:جایگاه على کجا؟پیامبر (ص) نگاهى به حاضران کرده فرمود:«این مرد از کسى مى‏ پرسد که خود من است».

صفحات گذشته روشن ساخت که پیامبر بزرگ برادرى خود را با على به امت اعلان فرمود و اعلان این مطلب پس از هجرت انجام وعده‏اى نبود که پیامبر پیش از هجرت وعده داده بود،بلکه پیامبر پیش از آن به وعده خود با على عمل کرده بود،آن گاه که در یوم الدار با او عقد اخوت بست،در حالى که به او وعده نداد که این برادرى را در آینده به مسلمانان اعلان خواهد کرد.

البته پیامبر (ص) آن کار را علنى و رو در رو انجام داد،زیرا او مى‏دید على استحقاق این بزرگداشت بى‏نظیر را دارد،و از طرفى،این اعلان امت را در آینده براى رهبرى و زمامدارى على آماده مى‏سازد و رهنمود بر شاخص هدایتى است که پس از پیامبر (ص) امت بدان نیاز خواهد داشت.

چون پسندیده بود که پیامبر (ص) براى امت روشن سازد که او به على مقام اخوت خود را اعطا کرده است و نیز ضرورت داشت تا براى امت بیان کند که به على دو مقام وصایت و خلافت را که در یوم الدار نیز در حضور اعضاى فامیل اعلان داشته بود،مرحمت کرده است.براستى که بزرگترین چیزى که امت پس از ایمان به رسالت نیازمند آن است این است که جاى امنى براى خود پیدا کند تا بعد از پیامبر به آن پناه ببرد.رهبرى شایسته همان است که ضامن استمرار رسالت و صفاى آن باشد،و امت را در طول قرون آینده از گمراهى در امان نگهدارد.

و پیامبر (ص) براى اعلان آن به امت در سال دهم پس از هجرت روزى را در حجة الوداع انتخاب کرد.پس در حضور هزاران فرد حجگزار ولایت على را اعلان فرمود.ولایت بر امور مسلمانان بعد از پیامبر طبق پیمانى از طرف پیامبر (ص) به معنى جانشینى و متضمن وصایت است.پیامبر (ص) با هر که پیمان ببندد تا امور مسلمانان را عهده‏دار شود،همو جانشین اوست.

 اندیشه ‏هاى اجتماعى - سیاسی امیر المومنین(ع)

آزادی از نگاه امیر المؤمنین

 على امیر المؤمنین با خوارج در منتهى درجه آزادى و دموکراسى رفتار کرد.او خلیفه است و آنها رعیتش،هر گونه اعمال سیاستى برایش مقدور بود اما او زندانشان نکرد و شلاقشان نزد و حتى سهمیه آنان را از بیت المال قطع نکرد،به آنها نیز همچون سایر افراد مى‏نگریست.این مطلب در تاریخ زندگى على عجیب نیست اما چیزى است که در دنیا کمتر نمونه دارد.آنها در همه جا در اظهار عقیده آزاد بودند و حضرت خودش و اصحابش با عقیده آزاد با آنان روبرو مى‏شدند و صحبت مى‏کردند،طرفین استدلال مى‏کردند،استدلال یکدیگر را جواب مى‏گفتند.

شاید این مقدار آزادى در دنیا بى‏سابقه باشد که حکومتى با مخالفین خود تا این درجه با دموکراسى رفتار کرده باشد.مى‏آمدند در مسجد و در سخنرانى و خطابه على پارازیت ایجاد مى‏کردند.روزى امیر المؤمنین بر منبر بود.مردى آمد و سؤال کرد.على بالبدیهه جواب گفت.یکى از خارجیها از بین مردم فریاد زد:«قاتله الله ما افقهه‏»(خدا بکشد این را،چقدر دانشمند است!).دیگران خواستند متعرضش شوند اما على فرمود رهایش کنید،او به من تنها فحش داد.

خوارج در نماز جماعت‏به على اقتدا نمى‏کردند زیرا او را کافر مى‏پنداشتند.به مسجد مى‏آمدند و با على نماز نمى‏گذاردند و احیانا او را مى‏آزردند.على روزى به نماز ایستاده و مردم نیز به او اقتدا کرده‏اند.یکى از خوارج به نام ابن الکواء فریادش بلند شد و آیه‏اى را به عنوان کنایه به على،بلند خواند:

و لقد اوحى الیک و الى الذین من قبلک لئن اشرکت لیحبطن عملک و لتکونن من الخاسرین .

این آیه خطاب به پیغمبر است که به تو و همچنین پیغمبران قبل از تو وحى شد که اگر مشرک شوى اعمالت از بین مى‏رود و از زیانکاران خواهى بود.ابن الکواء با خواندن این آیه خواست‏به على گوشه بزند که سوابق تو را در اسلام مى‏دانیم،اول مسلمان هستى،پیغمبر تو را به برادرى انتخاب کرد،در لیلة المبیت فداکارى درخشانى کردى و در بستر پیغمبر خفتى،خودت را طعمه شمشیرها قراردادى و بالاخره خدمات تو به اسلام قابل انکار نیست،اما خدا به پیغمبرش هم گفته اگر مشرک بشوى عمالت‏به هدر مى‏رود،و چون تو اکنون کافر شدى اعمال گذشته را به هدر دادى.

على در مقابل چه کرد؟!تا صداى او به قرآن بلند شد،سکوت کرد تا آیه را به آخر رساند.همینکه به آخر رساند،على نماز را ادامه داد.باز ابن الکواء آیه را تکرار کرد و بلافاصله على سکوت نمود.على سکوت مى‏کرد چون دستور قرآن است که:

اذا قرى‏ء القرآن فاستمعوا له و انصتوا .

هنگامى که قرآن خوانده مى‏شود گوش فرا دهید و خاموش شوید.

و به همین دلیل است که وقتى امام جماعت مشغول قرائت است مامومین باید ساکت‏باشند و گوش کنند.

بعد از چند مرتبه‏اى که آیه را تکرار کرد و مى‏خواست وضع نماز را بهم زند،على این آیه را خواند:

.فاصبر ان وعد الله حق و لا یستخفنک الذین لا یوقنون.

صبر کن،وعده خدا حق است و فرا خواهد رسید.این مردم بى ایمان و یقین،تو را تکان ندهند و سبکسارت نکنند.

دیگر اعتنا نکرد و به نماز خود ادامه داد.

مردم از دیدگاه على علیه السلام

امام على علیه السلام که از لحاظ اندیشه افزون بر اندیشه و تفکر انسانى، متصل به مبدأ وحى الهى مى باشد. از لحاظ دیدگاه و ایده در این راستا نوع گرایى و مردم گرایى خویش را به عنوان یک ایده و ارزش دینى و انسانى مطرح مى‏نماید. در بخشى از فرمایش خویش به امام مجتبى مى فرماید: فرزندم خود را معیار عمل خویش با مردم قرار ده. آنچه براى خودت خوشایند است بر مردم نیز روا بدار و از آن چه گریزان هستى بر مردم مپسند. همان گونه که ستم بر خویش روا نمى دارى بر مردم نیز ستم مکن. با مردم به نیکى رفتار کن همان گونه که دوست دارى با تو به نیکى رفتار کنند. هر رفتارى که در حق خود بر نمى‏تابى بر دیگران نیز خوش مدار. آنچه بر خود مى پسندى بر دیگران نیز بپسند. آنچه نمى دانى به زبان نیاور گر چه دانسته‏هاى تو اندک باشد و گفته که نمى پذیرى درباره تو گفته شود به دیگران مگو .

و نیز به استاندار مصر مالک اشتر نخعى هنگام گسیل ایشان به آن دیار فرمان مى دهد، با مردم با کمال ملاطفت و مهربانى برخورد کند، با مردم منصفانه رفتار کند: انصف الناس. قلب خویش را پر کن از محبت و رأفت مردم. « و اشعر قلبک الرحمة للرعیة و المحبة لهم » . با مردم به گونه حیوان درنده که دریدن آنان را مغتنم مى داند برخورد مکن زیرا مردم به دو گروهند یا برادر دینى تو و یا همانند تو انسان هستند:

فانهم صنفان اما اخ لک فى الدین او نظیر لک فى الخلق. مردم گر چه در باورهاى دینى با تو همگام نبوده و دگر اندیش هستند، لیکن بر خورد تو با آن‏ها باید انسانى باشد.این محور پیام امام همام خطاب به والى مصر و نماینده دولت است . دولت مظهر قدرت و سطوت و قهر و غلبه است و چه بسا در مواردى بى جا از قدرت قهریه و خشونت بهره ورى مى نماید.امام با صدور این پیام این چنین قوه مدیریت جامعه را به عطوفت و مهربانى و تجلى این ارزش فرا مى خواند و بگونه‏اى این ارزش را متبلور مى نماید که جامعه دینى و غیر دینى را پوشش مى دهد و به صورت فراگیر فرمان مهربانى صادر مى کند.


دانلود
ذکر اعجاز من نغمه پرواز من یا علی حیدر

جامعه دینى تبلور مهربانى است و خشونت در نهاد سیاسى اسلام و ارزش‏هاى اجتماعى دینى جاى پا ندارد. خشونت و شمشیر دین 'برابر مردم دین باور و حتى مردم غیر دینى نیست . تیغى که دین به دست رهبران الهى مى دهد براى مبارزه با تباهى و آلودگى‏ هاى واگیر است.نه براى چالش و مقابله با مردم.تیغ دین همانند تیغ یک جراح و پزشک مهربان و آگاه و درد آشنا است.دین الهى هیچ گاه مقابل و رو در روى مردم نیست تا نیازى به شمشیر در استقرار آن باشد. جامعه دینى تبلور صمیمیت و مهربانى‏هاست که در سایه آن ارزش‏هاى انسانى و الهى به بار مى نشیند.استقرار دین برخواسته از نهاد فطرت و خواسته‏هاى فطرى و مهر و صمیمیت است نه خشونت که از خشونت ' پیوند ساخته نیست.

امام على علیه السلام خود مظهر این ارزش است.در تمام زندگى با مردم با ملاطفت و مهربانى و مردم دارى برخورد مى کند.امام به مردم ارزش مى نهد در مقابل حقوق اجتماعى آنان و حقوق اساسى مردم ' سخت پر تلاش و حساس است و خود را متعهد در راستاى آماده سازى بسترها براى تأمین حقوق انسانى مردم مى داند.

در فراز و نشیب زندگى امام که از تفاوت‏هاى چشم‏گیر خانه نشینى تا اوج دوران زمامدارى، این ارزش‏ها متبلور است.در جنگ‏ها، صلح‏ها، و موضع‏گیرهاى امام، تلاش جهت زدودن خشونت از چهره دین و جامعه دینى و بارور نمودن ایجاد ارتباط و انس و صمیمیت مى باشد. امامى که در برابر اشک سوزان یتیم زانو مى زند و در برابر ناتوانى بیوه‏گان خود را نا آرام و بى تاب مى بیند. و براى به خطر افتادن و امنیت زن یهودى که در تعهد اسلام مى زید، آنچنان آشفته مى شود که مرگ را براى انسان غیرتمند آرزو مى کند. در جنبه عمل‏کرد ' امام در طول زندگى به خصوص در دوران زمامدارى خویش این حقیقت را متجلى ساخته است.

امام مردم را محور حکومت مى داند و حکومت را در راستاى تحقق ارزش‏هاى الهى و تأمین خواسته‏ هاى مردم شکل مى دهد.هیچ گاه حکومت را تحمیل بر مردم نمى دانست، گر چه از دیدگاه امام که دیدگاه حق است حکومتدارى خویش را از جانب خدا بر مردم مشروع و روا مى دانست.لیکن در استقرار این ارزش هیچ گاه تحمیل را بر مردم روا نمى دانست و در پذیرش حکومت رضایت مردم را زمینه ساز اساسى ' باور داشت.بدین سبب بر مشارکت و بیعت مردم با حکومت اهتمام مى ورزید، که حکومت ولو حق مدار باشد اگر مردم خواهان آن نباشند، مستقر و پایدار نخواهد شد. بدین جهت بر رضایت و مشارکت مردم پا فشارى دارد.مى فرماید بیعت مردم باید از صمیم دل و رضایت خاطر باشد: و لا تکون الا عن رضا المسلمین. و نیز مى فرماید: من ایده‏ام همان خواسته‏ هاى مردم است: الا و انه لیس لى امر دونکم. بازتاب این بخش از نوشتار ' این پیام را ندا مى دهد که چهره على علیه السلام بخصوص در دوران حکومت دارى یک چهره مردمدار و صمیمى و مهربان است. امام در زندگى فردى و اجتماعى خویش بدور از هر گونه خوشنت، بهره‏ورى از نیروى قهریه براى تحقق ارزش‏ها مى‏باشد.

امام صمیمى‏ ترین زمامدار و مردمى‏ ترین حکومت مدار است و در متجلى نمودن این ارزش‏ها از پا نمى نشیند.امام علیه السلام از بکارگیرى اهرم فشار و خشونت در برابر مردم ' گریزان است و هیچ گاه حتى ارزش‏هاى دینى را با قهر خشونت در برابر عموم مردم مستقر نمى سازد .

البته باید به این نکته اشاره شود که تلاش براى استقرار مردم‏دارى ناسازگار با خشونت و بهره ورى از نیروى قهریه در موارد لازم نمى باشد. امام حق مدار در معیارها و مردم مدار در تأمین خواسته ‏هاى مشروع مردم است.

در عین حال در برابر شاخص‏ه اى فساد و تبهکارى سخت خشن بوده و ریشه‏ هاى فساد را با طرفندهاى گوناگون حتى با تیغ جراحى و خشونت ریشه کن مى کند. امام عطوف و مهربان و مردم دار همان امامى است که از شمشیرش خون سران کفر و فساد نفاق مى چکد و بغض کینه وى در قلب‏هاى تنگ و دیدگان کور آنان موج مى زند. که اگر در جاذبه افراد ' سر آمد است ' در دافعه نیز الگوى همگان است. محور عطوفت و مردم دارى با محور خشونت در موارد لازم که موارد بسیار اندک هم مى باشد، نباید آمیخته شود و بین این دو ناسازگارى وجود ندارد. همان گونه که خشن و دل سخت معرفى کردن امام چهره واژگون از امام است، نفى خشونت و قهریه از امام همام نیز واژگونى دیگرى است که هر دو ناشى از کژاندیشى و سوء برداشت و نگرش یک سویه مى باشد .

چهره على قدردان حضور مردم در صحنه ‏هاى اجتماعى و سیاسى است. و این موضوع از این جهت حایز اهمیت است که چهره امام را برخى گریزان از مردم و یا گلایه‏مند و یا بى تفاوت نسبت به مردم مطرح مى نمایند.این موضع‏ها با چهره عطوف امام ناسازوار است.امام در اظهارات خویش به خصوص در خطابه‏هاى خویش مانند خطبه 27،گاهى از مردم گلایه مى کند، لیکن این اظهارات در فضاهاى خاص است و به هیچ وجه با مردم دارى حضرت ناسازگارى نخواهد داشت. که توضیح بیشتر آن در بخش بررسى روحیات مردم کوفه در همین نوشتار آمده است. با این بیان روشن مى شود که مردم داراى یکى از محورهاى ارزشى در سیره امام به ویژه در حکومت‏دارى است، که براى همگان الگو است.

سیره و اندیشه‏ اخلاقى امیرالمومنین(ع)

توبه از دیدگاه حضرت على علیه السلام

توبه به عنوان عامل اساسى در پالایش درون انسان و اصلاح اخلاق او که ضامن سعادت انسان است، جلوه خاصى در سخنان حکیمانه حضرت امیرالمؤمنین على(ع) دارد که به نمونه‏هایى از آن اشاره مى‏شود.

1 - «هیچ شفاعت کننده‏اى مفیدتر از توبه نیست‏».

2 - «آن را که توبه روزى کردند، از قبول گردیدن محروم نباشد».

3 - « در دنیا خیرى نبود جز دو کس را: یکى آن که گناهى ورزید و به توبه آن گناهان را در رسید و دیگر آن که در کارهاى نیکو شتابید».

4 - «خداوند در توبه را به روى بنده نمى‏گشاید و در آمرزش را بر وى ببندد».

و در مورد توبه کامل و معناى حقیقى استغفار مى ‏فرماید

«استغفار درجه بلند رتبگان است و شش معنى براى آن است:

نخست: پشیمانى بر آنچه گذشت، دوم: عزم بر ترک بازگشت

 خوف و رجاء

1 - بهترین کارها امید و ترس به خداوند را بحد اعتدال داشتن است‏»

2 - «از پروردگارت بترس ترسیدنى که تو را از امید به وى مشغول سازد و به وى امید داشته باش امید کسى که تو را از بیمش امید نباشد

3 - «از خدا بترس ترسیدن کسى که دلش را بفکر مشغول ساخته (و خاطر از جز خداى پرداخته است) زیرا که ترس از خدا مرکبى راهوار و ایمن و زندانى براى نفس است از (ارتکاب) گناهان‏»

4 - «بترس (از آخرت) تا ایمن باشى و ایمن نباش تا بترسى‏»

5 - «ترس از خدا براى کسیکه آنرا شعار و تن پوش خود قرار دهد ایمنى (از عذاب آخرت) مى ‏آورد»

6 - «ترس از خدا شهپر ایمان است‏»


دانلود
روضه جانسوز امیر المومنین(ع) از زبان رهبر انقلاب

 شهادت‌ امام‌ على‌ ( ع‌ )

بعد از جنگ‌ نهروان‌ و سرکوب‌ خوارج‌ برخى‌ از خوارج‌ از جمله‌ عبدالرحمان‌ بن‌ ملجم‌ مرادى‌ ، و برک‌بن‌عبدالله‌تمیمى‌ و عمروبن‌ بکر تمیمى‌ در یکى‌ از شبها گرد هم‌ آمدند و اوضاع‌ آن‌ روز و خونریزى‌ها و جنگهاى‌ داخلى‌ را بررسى‌ کردند و از نهروان‌ و کشتگان‌ خود یاد کردند و سرانجام‌ به‌ این‌ نتیجه‌ رسیدند که‌ باعث‌ این‌ خونریزى‌ و برادرکشى‌ حضرت‌على‌ ( ع‌ ) و معاویه‌ و عمروعاص‌ است‌ .

و اگر این‌ سه‌ نفر از میان‌ برداشته‌شوند ، مسلمانان‌ تکلیف‌ خود را خواهنددانست‌ . سپس‌ با هم‌ پیمان‌ بستند که‌ هر یک‌ از آنان‌ متعهد کشتن‌ یکى‌ از سه‌ نفر گردد . ابن‌ملجم‌ متعهد قتل‌ امام‌ على‌ ( ع‌ ) شد و در شب‌ نوزدهم‌ ماه‌ رمضان‌ همراه‌ چند نفر در مسجد کوفه‌ نشستند .

آن‌ شب‌ حضرت‌على‌ ( ع‌ ) در خانه‌ دخترش‌ مهمان‌ بودند و از واقعه‌ صبح‌ با خبر بودند ، وقتى‌ موضوع‌ را با دخترش‌ در میان‌ نهاد ، ام‌کلثوم‌ گفت‌ : فردا جعده‌ را به‌ مسجد بفرستید . حضرت‌على‌ ( ع‌ ) فرمود : از قضاى‌ الهى‌ نمى‌توان‌ گریخت‌ . آنگاه‌ کمربند خود را محکم‌ بست‌ و در حالى‌ که‌ این‌ دو بیت‌ را زمزمه‌ مى‌کرد عازم‌ مسجد شد .

کمر خود را براى‌ مرگ‌ محکم‌ ببند ، زیرا مرگ‌ تو را ملاقات‌ خواهدکرد . و از مرگ‌ ، آنگاه‌ که‌ به‌ سراى‌ تو درآید ( 10 ) . جزع‌ و فریاد مکن‌ ابن‌ملجم‌ ، در حالى‌ که‌ حضرت‌على‌ ( ع‌ ) در سجده‌ بودند ، ضربتى‌ بر فرق‌ مبارک‌ خون‌ از سر حضرتش‌ در محراب‌ جارى‌ شد و محاسن‌ ( 11 ) آن‌ حضرت‌ وارد ساخت‌ . شریفش‌ را رنگین‌ کرد .

در این‌ حال‌ آن‌ حضرت‌ فرمود : " فزت‌ و رب‌ الکعبه‌ " به‌ خداى‌ کعبه‌ سوگند که‌ رستگار شدم‌ سپس‌ آیه‌ 55 سوره‌ طه‌ را تلاوت‌ فرمود :


" شما را از خاک‌ آفریدیم‌ و در آن‌ بازتان‌ مى‌گردانیم‌ و بار دیگر از آن‌ ( 12 ) بیرونتان‌ مى‌آوریم‌ . حضرت‌على‌ ( ع‌ ) در واپسین‌ لحظات‌ زندگى‌ نیز به‌ فکر صلاح‌ و سعادت‌ مردم‌ بود و به‌ فرزندان‌ و بستگان‌ و تمام‌ مسلمانان‌ چنین‌ وصیت‌ فرمود :


" شما را به‌ پرهیزکارى‌ سفارش‌ مى‌کنم‌ و به‌ اینکه‌ کارهاى‌ خود را منظم‌ کنید و اینکه‌ همواره‌ در فکر اصلاح‌ بین‌ مسلمانان‌ باشید . یتیمان‌ را فراموش‌ نکنید ، حقوق‌ همسایگان‌ را مراعات‌ کنید . قرآن‌ را برنامه‌ى‌ عملى‌ خود قرار دهید . نماز را بسیار گرامى‌ بدارید که‌ ستون‌ دین‌ شماست‌ ."


حضرت‌ على‌ ( ع‌ ) در 21 ماه‌ رمضان‌ به‌ شهادت‌ رسید و در نجف‌ اشرف‌ به‌ خاک‌ سپرده‌شد ، و مزارش‌ میعادگاه‌ عاشقان‌ حق‌ و حقیقت‌ شد . 


دانلود
با روی سیاه با گریه و آه / از راه اومدم با بار گناه